هر باریکه ی نور را می توان به جزءهای کوچکتری تقسیم کرد، اگر به نازک کردن باریکه ی نور ادامه دهیم به پرتو نور می رسیم.
همان طور که در تصویر مشاهده می کنید باریکه ای از نور از روزنه ی ناشی از باز بودن درب وارد اتاق شده که دارای بی شمار پرتوی نور است:

باریکه ی نور دسته ای از بی شمار پرتو نور است.
مسیر حرکت یک پرتو نور به صورت یک خط راست است.
نور لیزر و سایه ی اجسام و همچنین خسوف و کسوف نمونه هایی از اثبات راست بودن خط حرکتی یک پرتوی نور است.
مسیر حرکت پرتو نور یک لیزر در هوای بدون گرد و غبار و... قابل مشاهده نیست، زیرا پرتوی نور لیزر باید در مسیرش و در هنگام برخوردش با هوا بازتاب شود، که این امر محقق نمی شود زیرا هوا با نور برخورد عبوری دارد و اجازه می دهد نور لیزر از آن عبور کند.
مشخص نبودن مسیر حرکت پرتو لیزر در حالت عادی: 

علیرغم این موضوع می توان یک آزمایش برای ثابت کردن راست بودن خط عبوری پرتوی نور طراحی کرد:
برای اثبات این که مسیر حرکت نور لیزر بصورت یک خط راست است، می توان منبع نور لیزر را با فاصله ی اندکی از تخته و موازی با عرض آن نگه داشت و سپس گچی را در مسیر این نور قرار داد مکانی که گچ قرار دارد را به کمک همان گچ روی تخته مشخص می کنیم، این کار را چندین بار تکرار می کنیم تا چند نقطه روی تخته داشته باشیم. در نهایت برای فهم مسیر پرتوی نوری می توان نقاط را به هم وصل نمود تا مسیر حرکت مشخص شود.
اگر بخواهیم با استفاده از سایه ی اجسام بگوییم می توانیم از برهان خلف استفاده کنیم، یعنی می توانیم بگوییم اگر مسیر حرکت پرتوهای نوری بصورت خط راست نبود، به جای سایه ی اجسام نقاطی نورانی می دیدیم و یا حتی سایه ی آن ها را در محلی نامتعارف از آن چیزی که امروز شاهد هستیم، می دیدیم.


ماهیت نور بصورت مشخص نه موج است و نه ماده، می توان گفت چیزی بین آن دو است.
حدودا در سال 1700 میلادی جناب نیوتن نظریه ای مطرح فرمودند:
نور، ذره هایی است که به خط راست حرکت می کنند.
اگرچه همانطور که مشخص است این نظریه کاملا صحت ندارد، امروزه دانشمندان معاصر آن را کامل کرده اند.
اجسام به دو دسته بندی تقسیم می شوند:
1.منیر(نوردهنده/چشمه ی نور)
2.غیرمنیر به هر جسمی که در منطقه ی مرئی تابشی نداشته باشد.
تفاوت ماه و خورشید در این است که ماه تنها نور را بازتاب می کند و تابشی در منطقه ی مرئی طیف الکترومغناطیسی ندارد، اما خورشید خود تولید کننده ی نور است و نور مرئی از خود می تاباند.

رفتار جسم در برابر پرتوئی که به آن می رسد به سه بخش تقسیم می شود:

هیچ جسمی در حالت عادی وجود ندارد که تمام نوری که بهش را می رسد بازتاب کند، برای مثال اگر بگوییم آینه تمام نوری که بهش می رسد را بازتاب می کند، پس آینه نباید داغ شود(چون مقدار کمی از نور را جذب نکرده است)، ولی می دانیم که آینه هم مقداری داغ می شود پس چنین چیزی در حالت عادی امکان پذیر نیست.
هیچ جسمی در حالت عادی وجود ندارد که تمام نور ورودی را عبور دهد، برای مثال اگر بگوییم شیشه تمام نوری که بهش می رسد را عبور می دهد، پس شیشه جسمی قابل دیدن نیست(چون نوری را بازتاب نمی کند)، ولی می دانیم که شیشه قابل دیدن است پس چنین چیزی در حالت عادی امکان پذیر نیست.
هیچ جسمی در حالت عادی وجود ندارد که تمام نوری که بهش می رسد را جذب کند، برای مثال اگر بگوییم می شود آن جسم باید دارای رنگ سیاه مطلق باشد(چون همه ی نور را جذب کرده)، ولی می دانیم این چنین جسم سیاهی در حالت عادی وجود ندارد پس چنین چیزی در حالت عادی امکان پذیر نیست.
البته در محیط آزمایشگاهی چنین وسیله ای را ساخته اند، که به آن می گویند سیاه نما (که تقریبا کل نور ورودی را جذب می کند)
