آفریننده: خالق، هم.خ آفرینش، آفریدن، آفریدگار
حکیمانه: عالمانه
سخن حکیمانه: سخنی که از روی دانش گفته شده
چونان: چون آن، همچون، مثل
حدقه: کاسه ی چشم
حواس: جمع حس
دفع: دور کردن
جثه: هیکل، اندام
سایبان: چتر، چیزی که سایه می سازد؛ در اینجا پسوند محافظت
خزان دیده: پژمرده، مرده
جلوه می کند: نشان می دهد، نمایان می شود
ناب: خالص
پنداری: انگار، گویی که
آمیخته: مخلوط شده، قاطی؛ هم.خ آمیختن، آمیزش
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.