مکانی برای تکمیل جزوه های ناقصتان!

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دستگاه حسی-حرکتی» ثبت شده است

استخوان بندی-زیست (ویرایش کلاس آقای حائری)

وظایف استخوان بندی:

1.شکل بخشی به بدن (نگه داری بدن)

2.حرکت ==> اهرم (به ماشین های ساده ای که اعمال را برایمان ساده می سازند، اهرم می گویند.)

3.حفاظت ==> جمجمه (مغز) - ستون مهره(نخاع) - قفسه سینه (قلب ها و شش ها

4.گلبول سازی (هر سه نوع)

5.منبع ذخیره سازی کلسیم

اَشکال استخوان بندی:

1.استخوان دراز: ران - بازو - ساعد - درشت نی و نازک نی

2.استخوان پهن: جمجمه (8) - صورت (14) - دنده ها (24) - نیم لگن (2) - کتف (2)

3.استخوان کوتاه: بند انگشتان دست و پا(8) - مچ دست (2) - مهره ها (26) - کشکک (2) - استخوان های گوش میانی (6)

26مهره ی بدن عبارتند از:

7 عدد گردن (Cervical)

12 عدد پشت (Thorasic)

5 عدد کمر (Lumbar) *درشت ترین مهره ها در کمر قرار دارند.

یکی خاجی  (Sacrum) *در جنین 5عدد است.

یکی دنبالچه (Cucigial)

استخوان ماده ای زنده است به دو دلیل:

1.رشد می کند.

2.ترمیم می شود.

استخوان متشکل از:

1.سلول استخوانی (Osteocyte) که سازنده و ترمیم کننده ی ماده ی آلی و ماده ی معدنی است.

2.ماده ی آلی(Oseme)، سازنده ی شکل استخوان است. متشکل از پروتئینی به نام کلاژن است.

3.ماده ی معدنی(Ca,PO4 و هیدروکسی آپاتیت)، سازنده ی سختی استخوان است، در نتیجه ی نبود آن فرد دچار بیماری پوکی استخوان می شود.

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۲۴ ۱ نظر

جلسه ی هشتم زیست-دستگاه حسی حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

بو معمولا ناشی از یک ملکول قطبی کوچک است که می تواند در هوا معلق مانده و توسط سیستم بویایی انسان جذب و حس شود. در واقع  پایانه های عصبی که در قسمت بالای درون بینی قرار دارند با مواد شیمیایی پخش شده در هوا تحریک می شوند و ما می توانیم بوها را حس کنیم.

ما می‌دانیم که به منظور این که این مواد حس شوند، باید به صورت گاز و یا محلول درآیند. بدون وجود این کیفیتها، ذرات بودار نمی‌توانند بوسیله جریان هوا به حفره بینی حمل شوند. 

مُخاط بویایی (olfactory mucosa)  از اپی تلیوم بویایی و مخاط یا غده‌های مخاط‌دار تشکیل شده‌ است. مخاط بویایی از اپی تلیوم بویایی حفاظت می‌کند و بوها را در خود جذب می‌کند تا نورون‌ها ی گیرنده بویایی بتوانند این بوها رابازشناسی کنند. در پستانداران،مخاط بویایی در سقف حفره بینی،در بالا قرار دارد.

عصب بویایی(به انگلیسی: Olfactory nerve) اولین زوج از میان دوازده زوج عصب مغزی است. این عصب جزیی از دستگاه بویایی است. عصب بویایی مسیر کوتاهی در دستگاه عصبی مرکزی دارد. عصب بویایی همانند عصب بینایی و برخلاف سایر اعصاب مغزی، جزو دستگاه عصبی مرکزی محسوب می شود. گیرنده‌ها ی حسی بویایی در غشاء مخاط بویایی که یک ناحیه اختصاصی به وسعت 5/2 سانتیمتر در هر غشاء مخاط بینی است، قرار دارند. این گیرنده‌ها به رایحه‌های مختلف، پاسخ‌های گوناگون میدهند. پیام‌های بویایی برخلاف اطلاعات حسی دیگر از تالاموس عبور نمی‌کنند.

آکسون‌های عصب بویایی فاقد میلین هستند. نورون‌های اولیه بویایی در حال نابودی و جایگزینی مداوم بوده و توسط سلول‌های پیشساز اپیتلیوم بویایی جایگزین می شوند و این در حالی است که هیچ یک از نورون‌ها ی دیگر در دستگاه عصبی توسط سلول‌های پیشساز جایگزین نمی‌شوند.

قشر مخ بر اساس تکامل شامل آرکی کورتکس، پالئوکورتکس و نئوکورتکس است. آرکی کورتکس و پالئوکورتکس که درمجموع آلوکورتکس گفته می شود،مربوط به بویایی است. نواحی بویایی قشر مخ عبارتند از :

ناحیه بویایی خارجی(اولیه).

ناحیه بویایی داخلی

ناحیه بویایی میانی

زبان و ساختار پرزهای چشایی

زبان محل قرار گیری جوانه های چشایی (پرزهای چشایی)  است که مسئول اصلی درک مزه در انسان هستند. روی زبان انسان برجستگیهایی وجود دارند که پرزهای چشایی نام دارند. این پرزها در ته زبان بزرگتر از پرزها دربخشها ی دیگر زبان است و بطور کلی پرزهای چشایی شکل و اندازه های مختلف دارند. چیزهای مختلف مزههای گوناگون دارند. اما بطور یک دانسته شده،چهار گونه مزه اصلی وجود دارد که عبارتند از: شیرینی، تلخی، شوری و ترشی. دیگر مزه ها هم از آمیختن این چهار مزه با یکدیگر بدست می آیند.

در هر جوانه چشایی، سلول‌های حسی محافظ وپایه از یکدیگر متمایزند. 

در هر جوانه چشایی، سلول‌های حسی محافظ و پایه از یکدیگر متمایزند. محلول‌های شیمیایی وقتی به سطح زبان می‌رسند، از سوراخ جوانه به درون نفوذ کرده و خود را به غشا میکرو و یلی سلول‌های حسی می‌ رسانند. علیرغم ساختمان مشابه جوانه‌های چشایی، همه جوانه‌ها همه مزه‌ها را دریافت نمی‌کنند. بر این اساس هر قسمت از زبان مزه ویژه‌ ای را دریافت می‌کند. نوک زبان برای مزه شیرین، نواحی جانبی نزدیک نوک برای مزه شور، قسمت های جانبی برای مزه ترش و نزدیک ریشه و خود ریشه برای مزه تلخ اختصاص داده می‌شود. باوجوداین،جوانه‌های چشایی علاوه بر زبان در سطح کام نرم، حنجره و اپی‌گلوت نیز یافت می‌شوند. نواحی فاقد جوانه چشایی دهان نیز به مواد شیمیایی حساس می‌باشند.

مسیر اعصاب چشایی

تعدادی از شاخه‌های حسی سه جفت اعصاب مغزی، پیام‌های چشایی را به مغز می‌برند. گیرنده‌های چشایی جلو و وسط زبان به وسیله اعصاب هفتم مغزی عصب صورتی و گیرنده‌های عقب زبان و حلق به وسیله شاخه‌های حسی اعصاب نهم یازبانی–حلقی و عصب دهم یا واگ به بصل‌النخاع منتقل می‌شوند و از آنجا به پل مغز رفته و به وسیله مسیرهای موازی با اعصاب پیکری ناحیه دهان و زبانبه تالاموس و سرانجام به مرکز قشر لامسه در بخش آهیانه‌ایمغزختم می‌شوند. مرکز چشایی در قشر مخ کمی عقب‌تر از مرکز حس‌های پیکری ناحیه دهان و زبان قرار گرفته است. از مسیر حس چشایی پیام‌هایی به هیپوتالاموس و همچنین به هسته‌های بزاقی بصل‌النخاع ارسال می‌شود که چشایی را با مراکز گرسنگی و سیری در هیپوتالاموس مربوط می‌سازند و در انعکاس ترشح بزاق شرکت می‌کنند. چشایی بسیار سازش‌پذیر است. بخشی از این سازش در گیرنده‌ها و بخش دیگر در مراکز عصبی چشایی صورت می‌گیرد.

پوست:

حس لامسه شامل حواسی چون درد، فشار، ارتعاش و دماست.

حس لامسه به گیرنده های لمس وابسته است که روی سطح پوست پراکنده شده‌اند. مجموعاً حدود ششصد هزار نقطه‌ی حساس به لمس وجود دارد که ١٥٠٠٠ عدد از آن‌ها در سطح داخلی هر دست متمرکز شده‌اند. برای یک شخص نابینا، حس لامسه به عنوان بینایی عمل می‌کند.

پوست بزرگترین اندام حسی بدن است. 

پوست از تعداد زیادی گیرنده‌ ی اختصاصی و پایانه‌ی عصبی تشکیل شده‌ است. این گیرنده‌ها و پایانه‌های عصبی مسؤول گرفتن تحریکات لمس، فشار، درد و گرما هستند. گیرنده هایی به نام بنپاچینی، در ناحیه بین رو پوست و جلد قرار دارد و حس فشار را دریافت می‌کند. همچنین گیرنده های دیگری در پوست وجود دارد که عبارتنداز: بنمایسنر (گیرندهلمس)، بنرافینی (گیرندهگرما)، بنکراوز (گیرندهسرما) و پایانه آزادعصبی (گیرندهدرد).

حس لامسه در لب آهیانه ای مخ درک شده و این اطلاعات در کورتکس مخ گسترش می یابد.

۱۱ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر

جلسه ی هفتم زیست-دستگاه حسی-حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

اوتریکول و ساکول‌،‌ دو کیسه هستند که همراه با مجاری نیمدایره در تعادل نقش دارند. اوتریکول و ساکول در لابیرنت غشایی قرار دارند. از بین این دو کیسه اوتریکول بزرگ تر است. این کیسه بیضوی، ‌کشیده و نامنظم است. ساکول یک کیسه کوچک تر و گردتر است. ساکول در جلو و اوتریکول در عقب واقع شده و به وسیله مجرایی به هم ارتباط دارند.
اوتریکول و ساکول هنگامی که سر در وضع نزدیک به قائم  قرار دارد، به طور فوق العاده مؤثری به حفظ تعادل عمل می کنند. در واقع شخص می تواند حتی نیم درجه عدم تعادل هنگام خم شدن بدن از وضعیت قائم را تشخیص دهد. به عبارت دیگر اوتریکول و ساکول در حفظ تعادل سکونی نقش دارند.
همچنین این دو کیسه به تشخیص شتاب خطی کمک می کنند. به عنوان مثال وقتی بدن به طور ناگهانی به جلو پرتاب می شود، یعنی هنگامی که بدن شتاب بر می دارد، اطلاعات مربوط به عدم تعادل،‌ از طرف این دو کیسه به دستگاه عصبی مرکزی ارسال می شود و موجب می شود که شخص احساس کند که گویی دارد به طرف عقب سقوط می کند. اوتریکول و ساکول با پیام هایی که به دستگاه عصبی می فرستند قسمتی از اطلاعات لازم برای جهت یابی شخص در فضا را تأمین می کنند.
این دو کیسه برخلاف مجاری نیمدایره ای و مخچه نقش پیش بینی کننده ندارند و تا زمانی که شخص از حالت تعادل خارج نشده باشد،‌ قادر به تشخیص این عدم تعادل نیستند.
امواج عصبی بوسیله عصب شنوایی به بصل ‌النخاع رفته از آنجا به دو برجستگی پایینی از برجستگیهای چهار گانه مغز و بالاخره به تالاموسها می‌رسند. پیامهای شنوایی از تالاموسها به قشر شنوایی واقع در لوب گیجگاهی مخ می‌روند.
عصب هشتم مغز، اساساً یک عصب حسی است که علاوه بر نقش در شنیدن در تعادل بدن نیز نقش دارد.
• 
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۳ ۳ نظر

جلسه ی ششم زیست-دستگاه حسی-حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

7. زجاجیه : زجاجیه مایع ژله مانند شفافی است که داخل کره چشم را پر می کند و به آن شکل می دهد.   زجاجیه از پشت عدسی تا روی پرده شبکیه وجود دارد.

8. شبکیه : شبکیه یک پرده نازک حساس به نور (شبیه فیلم عکاسی) است که در عقب کره چشم قرار دارد. پرتوهای نوری که به شبکیه برخورد می کنند به پیام های عصبی تبدیل می شوند که از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شوند و در مغز تفسیر می شوند.

9. مشیمیه : مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند ( ایجاد اتاق تاریک)

10. صلبیه : صلبیه بخش سفید رنگ نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند و از ساختمان های داخل کره چشم محافظت می کند. این بخش از چشم اثر مستقیمی در فرایند بینایی ندارد و در واقع مثل یک اسکلت خارجی از کره چشم محافظت می کند.

لوبهاى اصلى نیمکره هاى مخ شامل:

1- لوب پیشانى یا Frontal Lobe که یک ناحیه مهم حرکتی است.

2- لوب گیجگاهى یا Temporal Lobe که در ادراک شنوایی نقش دارد.

3- لوب آهیانه یا Parietal Lobe  که منطقه درک حسی است (تشخیص حس های پیکری)

4- لوب پس سرى یا Occipital Lobe که منطقه درک بینایی محسوب می شود.

عیوب انکساری چیست؟ 
برای اینکه چشمها خوب ببینند، اشعه های نور باید توسط قرنیه و عدسی شکسته شوند، طوری که روی شبکیه،لایه عصبی که در پشت چشم کشیده شده، متمرکز شوند. 
شبکیه تصویری که توسط این اشعه های نوری تشکیل شده را دریافت می کند و تصویر را از طریق عصب بینایی به مغز می فرستد. عیب انکساری به این معناست که شکل چشمان شما نمی تواند نور را به طور مناسب منکسر (‌شکسته )‌ کند، لذا تصویری که می بینید تار است.گرچه عیوب انکساری بیماریهای چشم نامیده می شوند، اما بیماری نیستند

میوپی(نزدیک بینی): 
یک چشم نزدیک بین طویل تراز نرمال است یا دارای قرنیه خیلی تند است،بنابراین اشعه های نور جلو شبکیه متمرکز می شوند.اجسام نزدیک واضح بنظر می رسند،ولی اجسام دور تار هستند. 
میوپی ارثی است و اغلب در کودکان وقتی بین ۸ تا ۱۲ سالگی هستند تشخیص داده می شود.در طول دوران نوجوانی،وقتی بدن سریع رشد می کند،میوپی بدتر می شود.بین سنین ۲۰ و ۴۰ تغییرات اندکی وجود دارد
هیپراوپی(دوربینی): 
یک چشم دور بین از نرمال کوتاه تر است.نور از اجسام نزدیک،مثل صفحه کتاب نمی تواند به وضوح روی شیکیه متمرکز شود.مانند نزدیک بینی،دوربینی معمولا ارثی است. هنگامیکه چشم رشد می کند و طویل تر می شود، هیپراوپی کاهش می یابد. 
آستیگمات(انحراف دید): 
قرنیه پنجره شفاف جلو چشم است.یک قرنیه طبیعی گرد و صاف است،شبیه توپ بسکتبال.وقتی شما آستیگمات دارید،قرنیه در یک جهت نسبت به سایرجهات انحنای بیشتری دارد،مثل توپ فوتبال آمریکایی.آستیگمات دید را برای اجسام دور و نزدیک تار یا منحرف می کند.این عیب تقریباً شبیه یک آینه سرگرمی خانه است که در آن خیلی بلند ،خیلی پهن یا خیلی لاغر بنظر می رسید.امکان داشتن آستیگمات با میوپی یا هیپراوپی وجود دارد. 
پیرچشمی: 
وقتی جوان هستید لنز درون چشم شما نرم و قابل انعطاف است.لنز چشم شکلش را به راحتی تغییر می دهد، و اجازه می دهد که روی اجسام دور و نزدیک تمرکز کنید.بعد از سن ۴۰ سالگی،لنز سخت تر می شود.از آنجا که لنز نمی تواند به راحتی گذشته تغییر شکل دهد،خواندن در محدوده نزدیک سخت تر است. 
این وضع نرمال پیرچشمی نامیده می شود.شما همچنین ممکن است پیر چشمی را با میوپی،هیپراوپی یا آستیگماتیسم داشته باشید. 
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر

جلسه ی پنجم زیست-دستگاه حسی-حرکتی(ویرایش کلاس آقای کربلایی)

دستگاه حسی بخشی از دستگاه عصبی محیطی  است و مسئولیت آن ارزیابی اطلاعات حسی می باشد.
اجزاء دستگاه حسی عبارتند از:
گیرنده های حسی، مسیرهای عصبی و بخشی از مغز که مربوط به قوه ادراک و احساس می باشد.
دستگاه حسی، حس هایی نظیر بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی را تشخیص می دهد.
به کمک اندام‌های حسی، به طور مرتب داده‌هایی به مغز هدایت می‌شود. بدون اندام‌های حسی، هیچ داده‌ای در خصوص دیدن، بوییدن، احساسات و مزه‌ها به وجود نمی آمد. به کمک اندام‌های حسی و حافظه، می‌توانیم منظره یا بوی خوش گلی را به خاطر آوریم. اندام‌های حسی بدن انسان عبارتند از چشم، گوش (اندام تعادل و شنیدن)، زبان، بینی و پوست. 
تمام اندام های حسی به جز پوست که در سطح بدن قرارگرفته، در سر قرار گرفته اند.

اندام‌های حسی مسئول حواس پنجگانه ما می‌باشند :

1. بینایی یعنی درک نور توسط موجود زنده. نور قسمتی از امواج الکترومغناطیس است.

۲. شنوایی یعنی درک صدا. صدا همان جنبش هوا با فرکانس‌های مختلف است.

۳. بویایی یعنی درک وجود ذرات معلق در هوا. بعضی اجسام بوی شدیدتری دارند. یعنی ذرات بیشتری از خود متصاعد می‌کنند.

۴. چشایی درک مولکول‌های خاصی در مواد است. در موجودات زنده به مولکول‌های خاصی حساسیت وجود دارد مثلا ترش بودن یک ماده یعنی وجود حالت اسیدی در آن. و شوری یعنی وجود نمک (کلرید کلسیم) در مواد.

۵.لامسه حسی مکانیکی - حرارتی است. که شامل حس گرما و سرما و زبری و سختی است. درد و خارش هم جزو همین حس است.

پیام های ورودی به سیستم عصبی به وسیله ی گیرنده های حسی تاًمین می شوند که محرک های حسی از قبیل لمس، صدا، نور، گرما،سرما،غیره را کشف می کنند.
•گیرنده های حسی بدن را به 5 دسته تقسیم بندی می کنند که عبارتند از:
•گیرنده های مکانیکی
•گیرنده های حرارتی یا دما
•گیرنده های درد
•گیرنده های الکترومغناطیسی یا نور
•گیرنده های شیمیایی
کار اصلی چشم آن است که نورهایی را که از خارج دریافت می کند طوری روی پرده شبکیه متمرکز کند که تصویر دقیقی از شیء مورد نظر روی پرده شبکیه ایجاد شود. شبکیه این تصاویر را به صورت پیام های عصبی به مغز ارسال می کند و این پیام ها در مغز تفسیر می شوند. بنابراین برای واضح دیدن، قبل از هرچیز لازم است که نور به طور دقیق روی پرده شبکیه متمرکز شود.
ساختمان چشم شبیه یک کره است. در قسمت جلوی این کره یک پنجره شفاف به نام قرنیه وجود دارد. نور از محیط خارج وارد قرنیه شده پس از عبور از مردمک به عدسی می رسد. عدسی نور را به صورت دقیق روی شبکیه متمرکز می کند تا تصویر واضحی بر روی شبکیه ایجاد شود.
برای آنکه اشیاء به صورت دقیق و واضح دیده شوند لازم است مسیری که نور در چشم طی می کند شفاف باشد و قرنیه و عدسی نور را درست روی شبکیه متمرکز کنند.
چشم انسان تنها در ناحیه مرئی طیف الکترومغناطیسی می تواند به نور واکنش نشان دهد، اما بسیاری از حیوانات چشم هایی دارند که به طریق متفاوتی عمل می کند. بعضی از حیوانات هیچ رنگی را نمی بینند. برخی دیگر قادر به تشخیص نور فروسرخ یا فرابنفش هستند.
1.پلک : پلک ها دو وظیفه مهم دارند: اول آنکه مثل یک دیوار دفاعی جلوی قسمت عمده ای از کره چشم را می گیرند و از کره چشم محافظت می کنند، دوم آنکه پلک ها هر 5 تا 10 ثانیه یک بار باز و بسته می شوند که این امر به شسته شدن میکروب ها و ذرات خارجی از سطح چشم کمک می کنند و در حقیقت سطح چشم را جارو می کند. به علاوه باز و بسته شدن پلک ها به توزیع یکنواخت اشک بر روی کره چشم کمک می کند.
2.ملتحمه : ملتحمه یک لایه شفاف محافظ است که سطح داخلی پلک ها و روی سفیدی کره چشم را می پوشاند. در ملتحمه رگ های خونی و گلبول های سفید به مقدار زیادی وجود دارد. این رگ ها و سلول های دفاعی تا حد زیادی از ورود میکروب ها و عوامل بیماری زا به قسمت های عمقی چشم جلوگیری می کند. به علاوه ترشحات ملتحمه سطح چشم را نرم و مرطوب نگه می دارد و در حقیقت سطح چشم را روغنکاری می کند که این امر باعث آسان تر شدن حرکات چشم در جهات مختلف می شود.

3. قرنیه : قرنیه قسمت شفاف جلوی کره چشم است که از پشت آن ساختمان های داخلی تر کره چشم مثل عنبیه و مردمک دیده می شود. قرنیه چشم را می توان به شیشه پنجره تشبیه کرد.

4. عنبیه و مردمک : عنبیه بخش رنگی پشت قرنیه است که رنگ چشم افراد را تعیین می کند. رنگ این بخش در چشم افراد مختلف متفاوت است و از آبی و سبز تا عسلی و قهوه ای تغییر می کند. در وسط عنبیه سوراخی به نام مردمک وجود دارد که مقدار نور وارد شده به چشم را تنظیم می کند. کار مردمک مثل پرده ای است که پشت پنجره آویزان شده و نور ورودی به اتاق را کم و زیاد می کند.

5. اتاق قدامی : اتاق قدامی فضای کوچکی است که بین قرنیه و عنبیه قرار دارد. در این فضا مایعی به نام زلالیه جریان دارد که به شستشو و تغذیه بافت های داخل چشم کمک می کند.

6. عدسی : عدسی یک ساختمان شفاف در پشت عنبیه است که در متمرکز کردن دقیق پرتوهای نور بر روی شبکیه به قرنیه کمک می کند. ضخامت عدسی چشم در شرایط مختلف تغییر می کند و بسته به آنکه شیء مورد نظر در چه فاصله ای از فرد قرار داشته باشد ضخامت عدسی کم و زیاد می شود.

7. زجاجیه : زجاجیه مایع ژله مانند شفافی است که داخل کره چشم را پر می کند و به آن شکل می دهد.   زجاجیه از پشت عدسی تا روی پرده شبکیه وجود دارد.

8. شبکیه : شبکیه یک پرده نازک حساس به نور (شبیه فیلم عکاسی) است که در عقب کره چشم قرار دارد. پرتوهای نوری که به شبکیه برخورد می کنند به پیام های عصبی تبدیل می شوند که از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شوند و در مغز تفسیر می شوند.

9. مشیمیه : مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند.

10. صلبیه : صلبیه بخش سفید رنگ نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند و از ساختمان های داخل کره چشم محافظت می کند. این بخش از چشم اثر مستقیمی در فرایند بینایی ندارد و در واقع مثل یک اسکلت خارجی از کره چشم محافظت می کند.

۱۱ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۰ ۰ نظر