مکانی برای تکمیل جزوه های ناقصتان!

۳۸ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

آموزش پایتون بخش چهارم (Time library)

در بیشتر المپیادهای برنامه نویسی زمان اجرای برنامه عنصر بسیار مهمی است و بیشتر توسعه دهنده ها زمان اجرای برنامه هایشان را مهم می دانند، از این رو Time Library می تواند بسیار مفید باشد، این کتابخانه از قبل روی پایتون نصب شده و نیازی به نصب آن نیست. به ادامه ی مطلب بروید تا آموزش مختصری از این کتابخانه را ببینید.

برای واردسازی یک کتابخانه درون برنامه هایتان در پایتون سه راه اصلی دارید:

import "libraryname"
در این صورت کل دستورات موجود در آن کتابخانه برای استفاده در برنامه لود می شوند.
from "libraryname" import "دستورهایی که می خواهید استفاده کنید،"
*با "," دستورها را از هم جدا کنید.
 
from "libraryname" import *
در این صورت کل دستورات موجود در آن کتابخانه برای استفاده در برنامه لود می شوند.
 
فرض کنید برنامه ای دارید می خواهید ببینید چقدر طول می کشد اجرا شود، با استفاده از کتابخانه ی Time دو راه دارید:
استفاده از clock()
from time import clock
clock()     #از اینجا کامپیوتر شمارش را آغاز می کند
I=10**10000000000000000000000
while I>0:
    I-=1
print(clock())

اولین باری که عبارت clock() را می نویسید، کامپیوتر آغاز به شمارش می کند و از آن به بعد هر بار که clock() بنویسید، خروجی آن زمانی است که پس از نوشتن اولین ()clock صرف شده است.

 

بعضی وقت ها سرعت اجرای برنامه به ضرر ماست! مثلا فرض کنید دارید CallOfDuty بازی می کنید ولی دشمناتون آن قدر سریعند که نمی شه جلوشان ایستاد!

برای این کار می تونید به کامپیوتر بگید، آقای کامپیوتر لطفا چند لجظه هیچ یک از خط های برنامه ی من را اجرا نکن!

پس بهش می گویید بخواب و از دستور sleep() استفاده می کنید!

*داخل پرانتز sleep() زمانی  را بر حسب ثانیه به کامپیوتر می گویید که می خواهید کامپیوتر برنامتون را اجرا نکند.

 
from time import sleep
I=10**10000000000000000000000
while I>0:
    sleep(.5)
    I-=1
print('Finish!')
* پیشنهاد می کنم برنامه ی بالا را اجرا نکنید! در برنامه ی بالا توی هر مرحله کامپیوتر نیم ثانیه توقف می کند و بعد ادامه می دهد. در انتها چاپ می کند finish! 
 
 
بعضی وقت ها دقت بالای دستور clock را نیاز ندارید، و تا 5 رقم اعشار ثانیه هم کارتان را راه می اندازد.
می توانید از خود time استفاده کنید.
اما این دفعه کامپیوتر برایتان کاری انجام نمی دهد! باید خودتان time را در یک متغیر ذخیره کنید و سپس جایی time() فعلی را از آن time ذخیره شده کم کنید.
from time import time
T=time()
I=10**10000000000000000000000
while I>0:
    I-=1
print(time()-T)
*دستور تایم در واقع بر حسب ثانیه نشان می دهد عمر CPUی شما چقدر است.



۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۲ ۰ نظر

آموزش پایتون بخش سوم (loops)

استفاده از حلقه ی شرطی در پایتون...

حلقه های اصلی دو نوعند، در این مطلب به حلقه ی شرطی اشاره می کنم. (حلقه های دیگر مثل حلقه ی درخت توابع بازگشتی یا حلقه های داخلی آرایه های چندبعدی را انشالله بعدا خواهم گفت...)

 

ساده ترین راه برای بوجود آوردن حلقه :   (پس از آموزش آرایه راه های ساده تری خواهیم گفت)

1. می گویید تا زمانی که شرطی برقرار است فلان عملیات را انجام بده.

A=5
B=15
while A!=B:
    A=A+1

در برنامه ی بالا حلقه چند بار انجام می شود؟

برنامه تا زمانی که A و  B نامساوی هستند یکی به A اضافه می کند، پس حلقه ی While دقیقا به اندازه ی اختلاف A و B یعنی 10 بار اجرا می شود.

حالا در برنامه ی زیر حلقه چند بار اجرا می شود؟
A=5
B=15
while A!=B:
    B=B-1
    A=A+1

 

*چند عملگر بدرد بخور در حلقه ها:

 
A=A+1        ====>         A+=1
A=A-1        ====>         A-=1
A=A*2        ====>         A*=2
A=A**2       ====>         A**=2
A=A/2        ====>         A/=2
A=A//2       ====>         A//=2
A=A%2        ====>         A%=2

 

 *معمولا در حلقه هایی که تعداد بار اجرا را می دانیم (تعداد بار اجرا=X) متغیری که با استفاده از کم یا زیاد کردن آن به تعداد اجرای مطلوب در حلقه می رسیم، می گویند شمارنده و اغلب موارد اسمش را I یا Count می گذارند.

 

۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۱ ۰ نظر

آموزش برنامه نویسی پایتون قسمت دوم (if & print)

                     

قسمت دوم آموزش پایتون...

تمرین جلسه ی قبل را حل کردید اگر حل نکردید حل کنید و جواب آن را در زیر مشاهده کنید.

print(20*'salam')

این تمرین تمرین بسیار ساده ای بود و با 1خط می توان آن را نوشت، طبق این برنامه 20بار چاپ می شود salam

حالا این هفته می خواهیم به شما استفاده از شرط if را آموزش دهیم.

با این دستور می توانیم ساختار اگر به برنامه های خود اضافه کنیم. مثال:

if(1>2):
    print('salam')

*برای نوشتن دستورهای داخل هر شرط باید یک Tab از آغاز خط فاصله بگیرید*

برای داخل if می توانید از متغیرها و عبارات ریاضی هم کمک بگیرید. مثال:

a='Jozveh'
Jozveh=a
if(a==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')

در عبارات پایتون علامت ها به این شکلند:

علامت مساوی:

if(a==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')

علامت نامساوی:

if(a!=Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
کوچکتر یا مساوی:
if(a<=Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
بزرگتر یا مساوی:
if(a>=Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
'و' منطقی:
if(a==Jozveh and 6>b):
    print('HelliJozveh is best')
'یا' منطقی:
if(a==Jozveh or 6>=Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
'نه' منطقی:(دستوری که باعث می شود عبارت جلوی آن دقیقا برعکس استفاده شود)
مثلا عبارت زیر:
if(not a==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
یعنی:
if(a!=Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
*not در موقعی بکار می رود که شما در متن برنامه تان می فهمید باید شرطی که نوشتید را برعکس کنید و اگر شرطتان طولانی باشد خیلی کار سختی است که بخواهید همه ی شرط را برعکس کنید و با گذاشتن یک not در ابتدای آن می توانید و یک جفت پرانتز در ابتدا و انتها ی آن به  به را حتی از برعکس شده ی آن استفاده کنید.*
 
توان:
 
if(a**2==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
 
ضرب:
 
if(a*5==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
 
تقسیم:
 
if(a/b==Helli):
    print('HelliJozveh is best')
 
تفریق:
 
if(a-2==Helli-Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
 
جمع:
 
if(a+25==Jozveh+123):
    print('HelliJozveh is best')
 
باقی مانده ی دو عدد بر هم:
 
if(a%2==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
*برنامه ی بالا یعنی اگر باقی مانده  متغیر a بر 2 مساوی شد با متغیر Jozveh چاپ کند حلی جزوه بهترین است*
 
تقسیم دو عدد بدون به دست آوردن اعشار:
 
if(a//25==Jozveh):
    print('HelliJozveh is best')
*یعنی اگر a برابر با 40 باشد حاصل مساوی 1 می شود و اعشار تقسیم نمایان نمی شود.
 
*علامت های ** و * و / و - و + و %  و  // بیرون از شرط هم قابل استفاده اند*
 
برای اینکه از کاربر متن ورودی دریافت کنیم به شکل زیر عمل می کنیم:
 
 
Helli=input()

*در بالا در متغیری با نام geek متن ورودی کاربر ذخیره می شود* 

و اگر بخواهیم از کاربر عدد صحیح بگیریم:
 
a=int(input())

و اگر بخواهیم عددی اعشاری یا صحیح بگیریم می توانیم به این شکل عمل کنیم:

 
a=float(input())

*اگر input() را به تنهایی بنویسیم ولی کاربر عدد وارد کند اگر بخواهیم بعدا این متغیر را وارد عملیات ریاضی کنیم دچار مشکل می شویم چون برنامه این متغیر را به عنوان متن حساب کرده است*

*می توانیم برای اینکه به کاربر گفته شود چه چیز وارد کند بنویسیم*:

 
a=input('Enter your age: ')
 

حالا به کمک دستورهای آموخته شده برنامه ای می نویسیم که سه عدد بگیرد و میانگین آن ها را چاپ کند:

 
a1=int(input('Enter number: '))
a2=int(input('Enter number: '))
a3=int(input('Enter number: '))
print((a1+a2+a3)/3)
تمرینات:
1.برنامه ای بنویسید که دو عدد گرفته و خارج قسمت صحیح (بدون اعشار) و باقی مانده تقسیم اولی بر دومی را بنویسید.
2.برنامه ای بنویسید که عدد پی را از رابطه ی زیر حساب کند و بنویسد.
3.برنامه ای بنویسید که با گرفتن r، محیط و مساحت دایره ای به شعاع r را حساب کند. عدد پی را از رابطه ی بالا حساب کنید(استفاده ی مستقیم از عدد پی ممنوع!)
4.برنامه ای بنویسید که دو عدد بگیرذ و الگوریتم زیر را 4 مرتبه اجرا کند. در هر مرحله حاصلضرب دوعدد را محاسبه کرده سپس این مقدار را با عدد کوچکتر جایگزین کند و در نهایت دو عدد چاپ کند. مثلا برای دو عدد 2 و 3 در نهایت باید چاپ کند 1944,108 چرا که مراحل به شکل زیر است.
2و3=>3و6=>6و18=>18و108=>108و1944
5.برنامه ای بنویسید که عدد سه رقمی از کاربر بگیرد و یکان، دهگان و صدگان آن را به صورت جداگانه چاپ کند.
6.برنامه ای بنویسید که عدد سه رقمی بگیرد و به جای ارقام صفر موجود در عدد رقم پنج قرار دهد و در نهایت عدد را چاپ کند. دقت کنید در نهایت باید یک عدد چاپ کند نه سه رقم جدا. مثلا برای ورودی 302 خروجی باید عدد 352 باشد.

۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر

جلسه ی بیست و سوم فیزیک (موج و نوسان-2)

وقتی الگوی جذب آهن توسط آهنربا را مشاهده کردیم، به دو فرض رسیدیم:

1.جاذبه ی دو سر آهنربا نسبت به وسط آن بیشتر است.

2.تنها دو سر آهنربا نیروی جذب دارند و در وسط نیرویی وجود ندارد.

با آهنربایی طویلتر امتحان کردیم، این دفعه برایمان تثبیت شد که فرض دوم غلط است و وسط آهنربا هم نیروی جاذبه دارد، اگر چه نیروی جذب دو طرف آهربا بیشتر است.

حالا آهنربا را به چند سوزن نزدیک کردیم. سوزن ها به گونه ای در چندین امتداد به آهنربا چسبیدند. این مشاهده نیز دو فرض برایمان بوجود آورد:

1.سوزن ها خود به نوعی آهنربا می شوند.

2.سوزن ها صرفا انتقال دهنده ی نیروی جاذبه ی آهنربایند.


بلافاصله پس از این که این سوزن ها را از آهنربا جدا کردیم، متوجه شدیم سوزن ها تا مدتی کوتاه نیروی جاذبه ی ضعیفی نسبت به سوزن های دیگر دارند. این مشاهده فرض دوم را از بین می برد و فرض اول را تثبیت می کند.

حالا ما می خواهیم آهنربایی مصنوعی با بالاترین مدت ماندگاری قدرت جاذبه و شدت نسبتا خوبی بسازیم، برای این منظور چندین کار برای ساخت آن انجام می دهیم:

1.بصورت عادی سوزن را روی یک قطب از آهنربا قرار می دهیم. ماندگاری کم      شدت جذب کم

2.سوزن ها را روی قطبی از آهنربا مالش دادیم.   ماندگاری قابل قبول       شدت نسبتا خوب

3.سوزن را چند ثانیه به یک قطب آهنربا و چند ثانیه به قطبی دیگر از آن چسباندیم. ماندگاری کم      شدت جذب کم

۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر

جلسه ی بیست و دوم فیزیک (موج و نوسان-1)

در آزمایشگاه جسمی یافتیم که نام مغناطیس بر آن نهاده بودند (ظاهرا بدلیل محل اکتشاف اولیه ی آن)

رفتار این جسم در برابر بعضی اجسام عجیب و غیرقابل انتظار بود، یعنی اجسامی مثل آهن را جذب می کرد و می ربایید. بدلیل این خصوصیتش نامش را آهنربا گذاشتیم.

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر

برق-حرفه و فن

یک سیکل کامل برق شامل:

1.تولید

2.انتقال

3.مصرف

کار مصرف کننده یا بارها در مدار الکتریکی: مصرف کننده ها انرژی الکتریکی را به سایر انرژی ها از جمله ی حرارت، برودت، حرکت، صدا، نور و... تبدیل می کنند.

لامپ های LED نوعی از لامپ های نورانی هستند که حداکثر ولتاژ 3V را می پذیرند و جریانشان 10 تا 30 میلی آمپر است. در نتیجه مصرف پایین و بازده بالا دارند. در این لامپ دو پایه وجود دارد، یکی بلند است و آند نام دارد و دیگری کوتاه است و کاتد نام دارد.

1 کیلواهم = 1000 اهم

1 میلی اهم = یک هزارم آمپر

1 ولت = هزار میلی ولت

فرمول محاسبه ی مقاومت اهمی (R) و جریان الکتریکی A یا I:

             

توان الکتریکی: میزان مصرف یا تولید انرژی الکتریکی است.

حرف مشخصه: P        واحد: وات        نمایش واحد: W

رابطه ی بدست آوردن توان الکتریکی:  P = V × I

رابطه ی میان توان الکتریکی با مقدار مصرف انرژی الکتریکی اینچنین است:

هر چه قدر توان الکتریکی یک مصرف کننده بیشتر باشد، مقدار مصرف انرژی الکتریکی بیشتر است.


دستگاه آوو متر (AVO meter) یا مولتی متر برای اندازه گیری کمیت های الکتریکی A و V و O بکار می رود.

مولتی مترها دو نوعند:

1.آنالوگ (عقربه ای): حاصل اندازه گیری کمیت الکتریکی را بصورت عقربه ای نشان می دهد.

2.دیجیتال (عددی):

حاصل اندازه گیری کمیت الکتریکی را بصورت عدد روی صفحه نمایشگر نشان می دهد.

برچسب انرژی هفت بخش دارد:

از بالا به ترتیب:

بخش اول شامل علامت تجاری است.

بخش دوم شامل نام شرکت است.

بخش سوم شامل مدل دستگاه است.

بخش چهارم شامل هفت طیف رنگی از A تا G است هر چه به از A به سمت G می رویم طیف های رنگی بلند تر می شوند. طیف سمت راست نشان دهنده ی بازده دستگاه است.

بخش پنجم شامل میزان مصرف دستگاه است.

بخش ششم شامل بیانگر اطلاعات اختصاصی دستگاه است.

بخش هفتم شامل علامت استاندارد است.

فواید برچسب وسایل دارای انرژی:

1- کسب اطلاعات جهت انتخاب درست و آگاهانه ی مردم در هنگام خرید وسایل برقی

2- آشناکردن مصرف کنندگان با میزان کارایی و بازدهی وسایل برقی-خانگی

3-بهینه سازی و کاهش مصرف انرژی

4-کاهش هزینه ی انرژی

5-کاهش آلودگی محیط زیست

6-ارائه ی اطلاعات اختصاصی ویژه برای هر وسیله ی برقی

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۹ ۰ نظر

استخوان بندی-زیست (ویرایش کلاس آقای حائری)

وظایف استخوان بندی:

1.شکل بخشی به بدن (نگه داری بدن)

2.حرکت ==> اهرم (به ماشین های ساده ای که اعمال را برایمان ساده می سازند، اهرم می گویند.)

3.حفاظت ==> جمجمه (مغز) - ستون مهره(نخاع) - قفسه سینه (قلب ها و شش ها

4.گلبول سازی (هر سه نوع)

5.منبع ذخیره سازی کلسیم

اَشکال استخوان بندی:

1.استخوان دراز: ران - بازو - ساعد - درشت نی و نازک نی

2.استخوان پهن: جمجمه (8) - صورت (14) - دنده ها (24) - نیم لگن (2) - کتف (2)

3.استخوان کوتاه: بند انگشتان دست و پا(8) - مچ دست (2) - مهره ها (26) - کشکک (2) - استخوان های گوش میانی (6)

26مهره ی بدن عبارتند از:

7 عدد گردن (Cervical)

12 عدد پشت (Thorasic)

5 عدد کمر (Lumbar) *درشت ترین مهره ها در کمر قرار دارند.

یکی خاجی  (Sacrum) *در جنین 5عدد است.

یکی دنبالچه (Cucigial)

استخوان ماده ای زنده است به دو دلیل:

1.رشد می کند.

2.ترمیم می شود.

استخوان متشکل از:

1.سلول استخوانی (Osteocyte) که سازنده و ترمیم کننده ی ماده ی آلی و ماده ی معدنی است.

2.ماده ی آلی(Oseme)، سازنده ی شکل استخوان است. متشکل از پروتئینی به نام کلاژن است.

3.ماده ی معدنی(Ca,PO4 و هیدروکسی آپاتیت)، سازنده ی سختی استخوان است، در نتیجه ی نبود آن فرد دچار بیماری پوکی استخوان می شود.

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۲۴ ۱ نظر

آزمایشگاه زیست (اطلاعات تکمیلی ترم اول)

در ترمینال سیناپس از سناپس ها ماده ای به نام ناقل یا انتقال دهنده ی شیمیایی از سیناپس آزاد می شود تا پیام بین چند نورون در حرکت باشد.

آستانه ی تحریک حداقل مقدار پیام غصبی است که باید به هسته ی سلولی برسد تا پتانسیل حرکت صورت گیرد.

هرگاه یون+(پتاسیم) در درون و بیرون نورون به تعادل برسد، حالت پتانسیل استراحت بوجود می آید.

کانال های سدیم در حالت پتانسیل استراحت بسته اند و با رسیدن پیام عصبی از دندریت به هسته باز می شوند.

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۰۶ ۱ نظر

آموزش برنامه نویسی پایتون قسمت اول (input & values)

گر صبر کنی زغوره حلوا سازی! این جلسه جلسه ی مقدماتی است و از اهمیت بالایی برای کسی که می خواهد پایتون بیاموزند دارد از آن طرف محتویات این جلسه هزاران بسیار ساده تر از محتویات جلسات بعد است پس این جلسه ی بسیار ساده را فراگیرید و منتظر جلسات بعد باشید.

شاید شنیده باشید زبانی به نام پایتون کم کم در حال پیشی گرفتن از c و زبان های دیگر است اما آیا می دانید چرا؟ برای این که بفهمید hello world پایتون را با hello world زبانهای دیگر مقایسه کنید.

مثلا Hello World در پایتون:

print('helloworld')

پایتون همانطور که شاید شنیده باشید زبان سطح بالایی است و از هر لحاظ بسیار شبیه به زبان انسان است، این زبان طبق آمار سال 2013 میلادی میان برنامه نویسان جهان محبوب ترین زبان به شمار می رفته است.

برای نوشتن کد های این زبان می توانید در محیط خود برنامه بنویسید و هم به دلیل متن باز بودن پایتون می توانید در notepad آن را بنویسید و با یکی از فرمت های py یا pyw ذخیره کنید.(البته فرمت py فرمت پیشفرض است و فرمت pyw بر روی کنسول پایتون اجرا نمی شود.)

برای دانلود آخرین نسخه از برنامه اینجا کلیک کنید.(نسخه ی 3.4.1)

نکته ی جالب این جاست که پایتون روی هر پردازنده ای اجرا می شود! یعنی شما می توانید روی گوشی موبایل یا تبلتتان نیز برنامه های پایتون را بنویسید!

برای دانلود آخرین نسخه از برنامه ی مخصوص آندروید اینجا کلیک کنید.(نسخه ی 0.9.5.2)

شایان ذکر است برنامه ی bit torent و همین سرور قدرتمند بیان با پایتون نوشته شده اند.

*پس از باز کردن برنامه برای راحتتر نوشتن برنامه به مسیر File>>>New بروید یا کلید های ترکیبی CTRL+N را از روی صفحه کلید بفشارید*

*برای اجرای برنامه در حالت بالا می توانید F5 را از صفحه کلید رایانه تان بفشارید*

برای متن ها از " یا ' استفاده می شود و اعداد و عبارات عددی نشانه ای ندارند.

print('HelliJozveh')
print("HelliJozveh")
print(10)
print((6*95)/56*6)

*نکته*: گذاشتن پرانتز برای کاراکتر بعد از دستور پرینت تا نسخه ی 2.7 پایتون اجباری نبوده، ولی از نسخه ی 3 به بعد گذاشتن پرانتز پس از دستور پرینت لازم است.

*نکته*:اگر عدد را داخل " یا ' بگذارید نمی توانید در آن عملیات ریاضی انجام دهید و این کار از نظر ساختاری آن را تبدیل به حروف می کند.

 
print('Helli'+'Jozveh')
>>>
HelliJozveh
>>>
print(2+4)
>>>
6
>>>
print("2"+"4")
>>>
24
>>>
print('2'+'4')
>>>
24

جمع دو متن باعث قرار گرفتن آن دو در کنار یک دیگر می شود و همینطور هم درباره ی عددی که ساختار متنی دارد.

*نکته*:جمع و یا انجام هر عملیات ریاضی میان عدد دارای ساختار عددی و حروف باعث اشکال برناممان می شود.

 
print(24+'Helli')
>>>
typeeror: unsupported operand type(s) for +: 'int' and 'str'

پایتون مثل بعضی زبان های دیگر برای متغیرهای خود نیازی به علامت هایی مانند $ و... ندارد و نوشتن متغیر نیازمند اسم آن، علامت مساوی و محتوی متغیر است!

 
a='HelliJozveh'
print(a)
>>>
HelliJozveh

 

نام متغیر می تواند ترکیبی از عدد و متن باشد ولی نمی تواند فقط عدد باشد.

a1='Helli'
2='Jozveh'
>>>
syntaxerror:can't assign to literal
 

 

برای متغیر فرقی نمی کند درون آن از عبارات ریاضی استفاده شود یا ار دستورهای مختلف یا نام متغیری دیگر یا...

Helli='Jozveh'
Jozveh=Helli
HelliJozveh=5*22*'good'

حالا به کمک آموزش های این جلسه برنامه ای ساده می نویسیم شما نیز سعی کنید نظیر آن را بنویسید.

name="farid"
print("Hello"+name)
Sen=12
print(name, Sen, "sal darad")
print(name, Sen-7, "sal dars khande")

 **تمرین بسیار ساده:برنامه ای بنویسید که 20بار چاپ کند (بنویسد/نمایش دهد) salam**



۲۶ دی ۹۳ ، ۱۶:۱۱ ۱ نظر

کلمات برگ دوم قرآن

قال: گفت

الی: به سوی

مَن: چه کسی، کسی که

مِن: از

تعملون: انجام می دهید

ما: آنچه، حرف نفی فعل ماضی

یعلمُ: می داند

فی: در

الذین: کسانی که

آمنوا: ایمان آوردند

قالوا: گفتند

قل: بگو

قَول: گفتار

یا: ای

مُهاجر: هجرت کننده

واسعه: گسترده شده

مُفسد: فسادگر

سرّ: راز

بَرّ: خشکی

بحر: دریا

حمد: سپاس، ستایش، ثنا

انما: فقط

شهید: گواه

انّنی: هر آینه من

بَیت: خانه

نحن: ما

هذا: این

لـَ: تاکید، قطعا

کفروا: کفر ورزیدند

ویلٌ: وای بر

فـَ: پس

واحد: یک

جنة: بهشت

مبعوث: برانگیخته

مَوت: مرد

خالِد: جاودان

مَعَ: همراه

مُحسن: نیکوکار

لَیل: شب

نَهار: روز

شمس: خورشید

قمر: ماه

مُتقین: پرهیزکاران

مُجرم: گناهکار

یُحبُّ: دوست می دارد

لا: نه

وَعَدَ: وعده داد

سِحر: جادو

خَلَقَ: آفرید

فضَّلَ: برتری داد

رَزَقَ: روزی داد

خُسر: زیان

حَیاة: زندگانی

لَعِب: بازیچه

لَهو: بیهوده

الا: زنهار

الّا(اَن+لا ): که نه

فَلاح: کشاورز

اَیُّها: حرف ندا، یا

ناس: مردم

اَنزَل: فرو فرستاد

ماء: آب

مُرسَل: پیامبر، پیغامبر

اَحیا: زندگان

احیی(با الف کوچک!): عمل زنده نمودن

سُبحان: پاک و منزه

کانوا: بودند

هِیَ: او

نَزَّلَ: نازل کرد

فرقان: وسیله ی تشخیص حق از باطل

یکون: می باشد

عالمین: جهانیان

نذیر: هشداردهنده

ولد: فرزند

شریک: شریک، همتا

قدر: اندازه گیری کرد

لباس: لباس، پوشش

نوم: خواب

سبات: آرامش، استراحت

ریاح: بادها، جمع ریح

بشری: بشارت دهنده، بشارت

طهور: پاک، پاک کننده

اَ: آیا

کَم: چقدر، چه بسیار

انبتنا: رویاندیم

زوج: نوع، گونه

کَذَّبَ: تکذیب کرد، انکار کرد

تَتَّقون: تقوا پیشه می کنید، تقوا دارید

رسول: پیامبر، فرستاده

امین: راستگو و درست کار، مورد اعتماد

اتقّوا: تقوا پیشه کنید، تقوا داشته باشید

اصلحوا: 

اِن: اگر، نه، نیست

اَن: که، اینکه

اَشکُرُ: شکر می کنم

نعمه: نعمت، هر چیز خوبی که خدا به انسان بخشیده است.

اَلتی: که، چیزی که، کسی که

اَنعمتَ: بخشیدی، نعمت دادی

اعمَلُ: عمل می کنم

بَرّ: خشکی

بحر: دریا

یشرکون: شریک قرار می دهند

نَتلو: تلاوت می کنیم، می خوانیم

نَبَا: خبر، جمع:انباء

نُریدُ: می خواهیم

نجعل: قرار می دهیم

ائمه: امامان، پیشوایان، جمع امام

وارثین: وارثان

اَحسِن: نیکی کن

کَما: همانطور که

اَحسَنَ: نیکو ساخت

فَساد: فساد، خرابی

یُحِبُّ: دوست دارد

مُفسدین: مفسدان، خرابکاران

خاشع: فروتن، متواضع

مُعرِض: روی گردان

اَعُوذُ: پناه می برم

صَمَد: بی نیاز

صِراط: راه

۲۲ دی ۹۳ ، ۱۱:۴۶ ۱۰ نظر

کلمات برگ اول قرآن

الله: خدا

علیم: دانا، باعلم

کل:همه، هر 

شیء: چیز (اشیاء=چیزها)

رحمن و رحیم: بخشنده و مهربان

رب: پروردگار

هُوَ، هُِ: او

حَکیم: باحکمت، استوار

انَّ: به درستی که، همانا

عزیز: باعزّت، همیشه پیروز

رسول: فرستاده

قوی: نیرومند

غنی: بی نیاز

حلیم: بردبار، با حلم

عالمین: جهانیان

کریم: بزرگوار، با کرم

غفور: آمرزنده، خطاپوش

بصیر: بینا، دارای بصیرت

ـــی (در آخر کلمه): ــــم

ابن، بن: پسر

خالق: آفریننده، خلق کننده

خبیر: آگاه، با خبر

رئوف: مهربان، با رافت

عظیم: خیلی بزرگ، با عظمت

کان: بود، هست

قدیر: توانا، با قدرت

علی (علی با الف کوچک! !): بَر

انا: من

علیّ: بلندمرتبه

یوم: روز

۲۲ دی ۹۳ ، ۱۱:۱۱ ۱ نظر

جلسه ی بیست و یکم فیزیک (نور-21)

ما با دو چشم نگاه می کنیم ولی چشممان فقط یک تصویر می بیند. دلیل این پدیده این است که مردمک های چشمان ما به میزان خاصی به هم نزدیک می شوند و به همین دلیل هم سه بعدی می بینیم و هم فاصله ی جسم از خودمان را می فهمیم. مغز ما نزدیکی و دوری را با مقایسه ی جسم نسبت به وسایل اطرافش می فهمد چون از آنان تجربه داشته و در برخی خطایای دید از این خاصیت مغز استفاده می شود.

مثال:

 

khataye did

در مورد بالا شکل چمن ها مستطیلی نیست و 3 ماشین پشت همند پس فکر می کنیم با توجه به اندازه ی ماشین عقب نسبت به چمن و مکانش نسبت به 2 ماشین دیگر، باید ماشین عقب بزرگ تر باشد ولی این طور نیست و هر سه مساویند.

khataye did 2

در این عکس هم مغز، دایره ی نارنجی را با دایره های آبی اطرافش مقایسه می کند و فکر می کنیم دایره ی سمت راست بزرگ تر است ولی در حقیقت این طور نیست و دو دایره مساویند.

 

ما دارای سلول های مخروطی چشم هستیم که حساس به نور های سبز، قرمز و آبی (RGB) هستند. ,وقتی به یک جسم خیره می شویم، دقت ما نسبت به نور ها و رنگ های اطراف آن جسم کم می شود. از این کم شدن دقت در برخی خطاهای دید استفاده می شود.

مثال:

negativ2 

بیست ثانیه به نقطه ی سیاه وسط تصویر بالا خیره شوید و بعد به نقطه ی سیاه وسط عکس پایین نگاه کنید. 

negative

تصویر پایینی سیاه و سفید است  ولی ما آن را رنگی می بینیم در حالی که حتی نگ هایش هم با رنگ های تصویر بالایی متفاوت است.

 

دلیل پدیده ی بالا:

همان طور که کمی قبل تر گفته شد، وقتی به یک جسم خیره می شویم، حساسیت سلول های مخروطی چشممان به نور ها و رنگ های اطراف آن جسم کم می شود و مدام انتطار می رود که همه چیز همین طور بماند و نورون ها به دنبال همان رنگ می گردند ولی وقتی به تصویر سیاه و سفید پایینی نگاه می کنیم، چشممان به شدت دنبال آن رنگ می گردد و تا آن رنگ پیشبینی شده را پیدا نکند، طوری حساس است که وضع معمول را تا حد منفی حالت دیفالت در نظر می گیرد پس عکس سیاه و سفید را منفی رنگ اول می بیند به شکل مثلث زیر:

 

rgb main

در این جا همه نسبت به نقطه ی وسط مثلث قرینه و منفی شده  اند و منظور از منفی شدن این است که چشم ای طور حالتی را احساس می کند.

یک مورد دیگر از این موارد:

negative3

مدتی به این تصویر نگاه کنید. سپس به دیوار سفید نگاه کرده، سریعاَ پلک بزنید.

برای دیدن شکلی شبیه صورت حضرت عیسی(ع) به چهار نقطه ی داخل شکل زیر مدتی خیره شوید و بعد به دیوار سفید نگاه کنید و سریعا پلک بزنید تا این نگاتیو جالب را درک کنید:

negative4

در بیشتر خطاهای دید از خاصیت مقایسه یا compare چشم استفاده می شود.

انواع لنز ها:1)تله   2)واید

1)تله: این لنز در جاهایی مثل مسابقات فوتبال کاربرد دارد که عکاس می خواهد از فردی در سوی دیگر زمین عکس بزرگ مثل عکس های کارمندی بگیرد و عکس نیازمند کیفیت بالاست پس از این لنز استفاده می کند.

(فوکوس(focus):واضح دیدن هدف،  فلو(flow): ناواضح بودن هدف)

مثال:

tele lens photography

2)واید:

این لنز از فضایی زیاد عکس با کیفیت می گیرد.

مثال:

wide lens photography

در لنز های بالا از چندین عدسی برای بررسی میزان زوم استفاده می شود تا عکاس مجبور به تغییر دادن مکانش نشود:

wide and tele lens

(نیاز به حفظ تصویر نیست و آن را برای ایجاد درک بهتر آوردم.)

لنز دیگری هم به نام لنز fish eye داریم:

fish eye lens photography

همان طور که در تصویر می بینید، فضای عکس گرفته شد، در قالب یک دایره است. این مثل دید یک ماهی در تنگ از دنیای بالای سرش است که او اطراف را مثل نقاط گوشه های عکس بالا، فشرده تر و نقاط مرکزیتر را مثل نقاط مرکزیتر عکس بالا بزرگ و باز تر می بیند. دلیل آن دید ماهی هم شکست نور است:

fish eye

 

دوربین ها هم مانند چشمان ما دارای پلک(شاتر) و مردمک(دیافراگم) هستند.

شاتر دوربین ها کمک می کند تا تصویر با توجه به سرعتش، کشیده نشود یعنی اگر سرعت شاتر کم باشد، آن موقع تصاویر در حال حرکت به سمت کشیدگی بیشتری می روند. مثال شاتر با سرعت کم:

shutter low speed

در این جا تصاویر کشیده می شوند.

مثال شاتر با سرعت زیاد:

 shutter high speed

در تصویر بالا، شاتر سرعتش آن قدر بالاست که این جور لحظه ای را شکار می کند و آن را کشیده نمی بیند ولی دوربین های ضعیف این توانایی را ندارند و تصویرشان کشیده می شود.

دیافراگم(diaphragm):

camera diaphragm

دیافراگم ها مثل مردمک های چشم میزان نور ورودی را اصلاح می کنند.

میدان دید: مقدار فاصله ای که از آن دید دارای فوکوس داریم.

Depth Of Field In Photography

 گاه مشکل این است که می خواهیم با حالت اتاق تاریک با کمک دیافراگم عمق میدان را بالا ببریم ولی در آن حالت مجبور می شویم سرعت شاتر را برای نور بیشتر کم کنیم ولی آنگاه وضوح تصویر پایین می آید.

کار با رنگ هایی که در آزمایشگاه دیدیم:

همان طور که می دانید، ما 3 رنگ اصلی داریم که درباره ی ترکیباتشان توضیح داده شده.

هر جسمی اگر نور سفید به آن بتابانیم، رنگ خودش را در بازتاب می کند و اگر رنگی که به آن می تابانیم در خانوادگی با آن نباشد، نوری بازتاب نمی شود و جسم را سیاه می بینیم.

در شفافیت هم همین طور است و جسم فقط رنگ هایی در خانوادگی خودش را با رنگ درست عبور می دهد و نور های دیگر موفق به عبور از آن نخواهند بود.

 

http://www.hamshahritraining.ir/news-3551.aspx به این سایت برای اطلاعات کامل سر بزنید

براتون آرزوی موفقیت در آزمون فردا رو دارم!

:-)

۱۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۲۳ ۱۶ نظر

تکمیلی های ترم اول شیمی

*نکته:بیشتر جرم اتم در هسته اش وجود دارد.

قال هدایی(ع):ایزوتوپ=اتم های یک عنصر که در پروتون ها مساوی ولی در تعداد الکترون ها نابرابر باشند.

مدل اتمی دالتون:

dalton model

1)ماده از ذرات تجزیه پذیر به نام  اتم ساخته شده.

2)اتم های یک عنصر مثل همند.

3)اتم ها از بین یا به وجود نمی آیند.

4)اتم های عناصر مختلف دارای جرم و خواص شیمیایی مختلفند.

5)چند اتم از چند عنصر، با اتصال به هم مولکول ها را به وجود می آورند.

6)در مولکولی از ترکیبی معین، همواره نوع و تعداد اتم های سازنده یکسان است.

7)واکنش های شیمیایی شامل جابجایی اتم ها و یا تغییر در نحوه ی اتصال آنان در مولکول هاست که در آنان نوع اتم تغییر نمی کند.

پدیده هایی که دالتون توجیه نمی کند:

1)پدیده هایی که ناشی از عبور الکترونها در اتمند مثل عبور برق از مواد، الکتریسیته ی، برتکافت یا الکترولیز، ایجاد پرتوی کاتدی، خواص مغناطیسی مواد 

2)پدیده های مربوط به هسته ی اتم مثل خاصیت پرتوزایی(رادیواکتیوی) و وجود ایزوتوپ های مختلف برای یک عنصر

شکل آزمایش تامسون:

cathode ray jj tomson

ولتاژ بالا برای افزایش تمایل الکترونها در راستای کنده شدن از سطح کاتد به سمت آند.

فشار پایین و خلا نسبی برای کاهش مقاومت اتم ها یا مولکول های گازی در برابر حرکت الکترونها از کاتد به آند.

الکترود ها 2 فلز در 2 طرف شیشه اند که الکترون از آنان کنده شد.

شیشه را با پمپ خلا تخلیه کردند.

نتایج حاصل از آزمایش پرتو کاتدی:

1)پرتوی کاتدی بار منفی دارد چون با برقراری میدان مغناطیسی یا الکتریکی منحرف به سمت آند می شود.

2)پرتوی کاتدی صاف حرکت می کند.

3)پرتوهای کاتدی به هنگام عبور، گاز درون لوله را ملتحب می کنند و بر آن اثر می گذارد.

4)همه ی مواد الکترون دارند چون با تعویض الکترود کاتد، همچنان پرتو داشتیم.(البته این مورد را دقیق و برای تمام مواد تست  نکردند.

وقتی بار مثبت در سمتی از این لامپ خلا ایجاد کردند، پرتو به سمت آن رفت و تامسون فهمید که این پرتو بار منفی دارد.

در میان راه پرتو یک پره گذاشتند و سایه به سمت الکترود آند چرخید پس فهمیدند که پرتو از سمت کاتد می آید و از این رو، نام آن پرتو را پرتو ی کاتدی گذاشتند.

مدل اتمی تامسون:

tomson model

در این مدل ماده ی مثبت مانند ابری است که هیچ جرمی ندارد و الکترون ها در آن مانند کشمش در کیک پخشند ولی به دلیل بار منفی، از هم بیشترین فاصله را دارند.

تامسون:

1)اتم از ذرات کوچکی با بار منفی به نام الکترون ساخته شده است.

2)بار کلی اتم خنثی است(بار مثبت فضای ابرگونه خنثی کننده ی الکترونهاست).

3)به دلیل دافعه ی بین الکترون ها آنان در بیشترین فاصله با هم قرار دارند.

4)ابر کروی جرم ندارد و جرم را تنها الکترونها معلوم می کنند.

جنس مانع هم در امکان عبور اشعه از مانع تاثیر دارد(به علاوه ی 3 دلیلی که قبلا گفته شد).

مدل اتمی هسته دار(ارنست رادرفورد):

raderford model

نتیجه های آزمایش رادرفورد:

1)بیشتر ذرات آلفا بدون انحراف و در مسیری مستقیم حرکت می کردند یعنی بیشتر حجم اتم فضای خالیست.

2)بیشتر ذرات با کمی زاوده از مسیرشان منحرف می شدند یعنی میدان الکتریکی قوی ای در هسته ی اتم وجود دارد.

3)حدود 1/20000  ذرات آلفا با زاویه ای بیش از 90 درجه منحرف می شوند یعنی هسته بسیار کوچک ولی جرم فراوانی دارد که می تواند با این چنین زاویه ای ذرات را برگرداند.

رادرفورد فهمید که تعداد الکترونها با پروتونها برابرست و اتم از نظر بار الکتریکی خنثی است.

او پروتون را برای بار اول کشف کرد!

مشکل این مدل این است که الکترون های دور هسته هیچ حساب و کتاب دقیقی در چرخششان به دور هسته ندارند که در این حالت ممکن است الکترونی بر هسته سقوط کند یا الکترونی از اتم خارج شود.

او آزمایشش را در سال 1911 انجام داد.

جیمز چادویک در سال 1932 با آزمایشهای علمی پیجیده مدل رادرفورد را کامل تر کرد و اثبات کرد که ذراتی به نام نوترون نیز در اتم وجود دارد.

برخی نماد های اتم ها که معروفند:

Al=آلومینیوم

Ca=کلسیم

C=کربن

Cr=کروم

Au=طلا

Ag=نقره

Ni=نیکل

N=نیتروژن

Na=سدیم

O=اکسیژن

P=فسفر

S=گوگرد

K=پتاسیم

Zn=روی

Fe=آهن

H=هیدروژن

He=هلیم

I=ید

F=فلؤر

Mg=منیزیم

Mn=منگنز

Hg=جیوه

قیافه ی یک عنصر در نماد شیمیایی:

بار اتم(اگر منفی یا مثبت باشد) و گرنه میتوان هیچ چیز ننوشت.AZX

X=نام ماده

A=عدد جرمی

Z=عدد اتمی

در نام گذاری ماده، همیشه اولین حرف نام ماده در لاتین را به شکل بزرگ در ابتدای نماد می نویسم و سپس حرف 2 یا 3 یا هیچی را به شکل کوچک در ادامه اش می گذاریم.

 کلر:chِlorine=>Cl

هلیم: helium =>He

کربن: carbon=>C

در نوشتن بار اتم، ابتدا میزان اختلاف و سمت راستش مثبت یا منفی را می گذاریم.

فرق مواد فلؤرسانس و فسفرسانس:

مواد فلؤرسانس به محض قطع انرژی ورودی تابش نور از خودشان را قطع می کنند اما مواد فسفرسانس تابش را به مدت زمان کوتاهی پس از قطع انرژی، ادامه می دهند.

مدل لایه ای(ابر الکترونی) (مدل کوانتومی):

در این مدل هم وجود هسته با بار مثبت و حجم زیاد تایید شده.

تفاوت اساسی با مدل بور:

بر خلاف نظریه ی بور  که حرکت الکترونها را در مسیر های خاص مجاز می دانست، این نظریه می گوید که الکترونها در دور هسته حرکتی ابرگونه دارند و نه مسیری مشخص.

این توده ی ابرمانند محل حرکت الکترونهاست و اوربیتال نامیده می شود.

*نکته: صفحات76 تا 80 کتاب علامه حلی را به خوبی بخوانید(قال هدایی(ع))

امتحان شیمی خوبی داشته باشید!

۱۶ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۰ ۱۸ نظر

جلسه ی هشتم شیمی-ویرایش کلاس آقای هدایی

همیشه بعد یک شکافت هسته ای 3 نوترون خارج نمی شود بلکه ممکن است با توجه به شرایط واکنش، یک تلور و 2 نوترون خارج شود.

در جلسات قبل 3 نوع پرتوی رادیو اکتیویته ذکر شده بود(آلفا، بتا و گاما) که دوتای اولی می توانستند پس از تشعشع، نوع هسته ای که در آن بودند را تغییر دهند. در این جلسه، بیشتر وارد این موضوع می شویم.

تشعشع آلفا:

با تشعشع پرتوی آلفا، 2 پروتون و 2 نوترون  از هسته خارج می شود یعنی 2 تا از عدد اتمی و 4 تا از عدد جرمی کم می شود.

برای مثال اگر یک هسته ی اورانیوم 238 آلفا بتاباند، آن موقع 4 عدد جرمی از دست می دهد و 2 عدد اتمی و تبدیل می شود به توریوم 234 و با 2 بار تابش دیگر، رادیم 226 خواهیم داشت.

alpha emission

تشعشع بتا:

وقتی تشعشع بتا اتفاق می افتد، عدد جرمی و بار ماده تغییر نمی کنند و یکی به عدد اتمی اضافه می شود چون بتا پس از واپاشی نوترون به دست می آید به این شکل که  پس از واپاشی، یک پروتون تولید می شود و از آن جایی که جرم نوترون بیشتر از پروتون است، مقدار جرم باقیمانده به شکل ذراتی شبیه به الکترون از هسته خارج می شود.

beta emission

در این جا هیچ ربطی به الکترون وجود ندارد ، پروتون یکی زیاد می شود و عدد جرمد تغییری نمی کند چون یکی به پروتون ها اضافه شده و یکی از نوترون ها کم شده و عدد جرمی مجموع این دوتاست.

تمام عناصر سنگین دچار واپاشی می شوند و این واپاشی ها آن قدر ادامه پیدا می کنند تا به عنصر سرب(pb)برسند و سپس پایدار می شوند.

جوش هسته ای برعکس شکاف هسته ای است و در آن چند عنصر را در گرما و فشار زیاد به هم می چسبانیم. این عنصر واپاشی می شود و بعد عناصری سبک تر و انرژی ای به مراتب بیشتر از شکافت ایجاد خواهد شد.

واکنش های هسته ای:الف)واپاشی هسته ای   ب) شکافت هسته ای   ج)جوش هسته ای

واپاشی خود به خود و 2 مورد دیگر با انرژی ای از بیرون اتم اتفاق می افتند مثلا در خورشید 4 هلیم در اثر فشار و گرمای زیاد 1 هیدروژن و مقدار فراوانی انرژی می سازند و 1 دوتریم با یک تریتیم در جوش هسته ای انرژی فراوان به همراه 1 هلیم و 1 نوترون می سازند.

 

۱۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۸ ۰ نظر

جلسه ی هفتم شیمی-ویرایش کلاس آقای هدایی

ما 2 نوع فرآیند هسته ای داریم:الف)شکافت ب)همجوشی

شکافت: فرآیندی که در آن هسته ی ناپایدار برای رسیدن به پایداری مجبور به متلاشی شدن است که در نتیجه ی آن  هسته هایی کوچکتر و پایدارتر نسبت به هسته ی اولیه به دست خواهند آمد هر چند ممکن است هسته های جدید نیز ناپایدار بوده و دچار شکافت هسته ای مجدد شوند.

در شکافت هسته ای چیز های جدیدی مثل پرتو های خیلی خطرناک و پرانرژی هم تولید می شوند.

3 ایزوتوپ اورانیوم(92U):

اورانیوم 235، اورانیوم 234(نوع خیلی کمیاب)، اورانیم 238 (نوع فراوانتر)

هر سه مورد بالا ناپایدارند.

ما برای شکافت به اورانیوم 235 نیاز بیشتری داریم چون با اضافه کردن نوترون(در ادامه توضیح داده می شود) اورانیوم 236 می شود که دارای عدد جرمی زوج است و برای همین و  نوعی که دارد، به شدت ناپایدار است و خوب واپاشی می شود.

ما نوترون را با سرعت کم به سوی اورانیوم می فرستیم تا احتمال این نباشد که هسته ی اورانیوم نوترون را دفع کند .

u236 fission

نوترون+اورانیوم235==>اورانیوم236==>باریم141+کریپتون92+3×نوترون+انرژی فراوان

ما تنها یک اتم اورانیوم را در مقابل بمباران نوترون قرار نمی دهیم بلکه اطراف آن هم اتم های دیگری هستند. این 3 نوترون که آزاد شده اند به هسته های اتم های اطراف هم می خورند و آنها را هم مورد شکافت قرار می دهند پس چند شکافت پیاپی را با یک نوترون انجام می دهیم و این عمل شکافت زنجیره ای نام دارد. شکل زیر شکافت زنجیره ای را نشان می دهد:

uranium chain fission

طی این روند انرژی خیلی فراوانی حاصل می شود که در چیز های مختلفی مثل تحقیقات آزمایشگاهی و بمب های هسته ای در صنایع نظامی کاربرد دارد.

۱۶ دی ۹۳ ، ۱۳:۲۰ ۹ نظر

نشست هفتم اجتماعی

تحقیق دارای اسم و رسم، فهرست، جغرافیا، رسم همیاری، عکس و دلیل همیاری بودن باشد.

ارگانیک: با روحیات انسان سازگار است و مورد علاقه ی انسان است در نتیجه انسان اصیل می ماند.

مکانیک: انسان جزئی از ماشین می شود ==> انسان گوسفند می شود.

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۹ ۲ نظر

نشست ششم اجتماعی

بررسی جهان سرمایه داری و آسیب شناسی کارگروهی با استفاده از Modern time:

سوالات کلیدی:

1.خدمات رفاهی در جهت منافع کارگر است؟

2.سود کارخانه به تناسب تقسیم می شود؟

3.بیمار در جامعه ی سرمایه داری متولد شده ی کیست؟ (کار بیش از حد ==> از خود بیگانگی)

تحلیل کلی The Modern Time Movie نوشته شود.

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۷ ۳ نظر

نشست پنجم اجتماعی

Modern time اثری از چارلی چاپلین

موضوع: نقد دنیای سرمایه داری با توجه به سوء استفاده از کارگروهی

نقد فیلم (پلان به پلان) نوشته شود

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۲ ۱ نظر

نشست چهارم اجتماعی

در این نشست تنها باید جدول برترین گروه های ساخت مکعب و برترین نفرات قرار داشته باشد.

همچنین با استفاده از آمارها باید مقاله ی تحلیلی نوشته شود.

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۷ ۰ نظر

نشست سوم اجتماعی

همیاری پتلاچ: وقتی که هر یک از افراد قبیله درآمدش کم می شود و درآمد بقیه زیاد است، به درخواست فرد فقیر، مراسم پتلاچ برای کمک گرفتن برگزار می شود.

*کسی در این مراسم احساس حقارت نمی کند.

*کسی که کمک می کند منزلت اجتماعی پیدا می کند.

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۶ ۰ نظر

نشست دوم اجتماعی

دلایل یا شرایط همیاری:

1-هدف مشترک داشته باشند.

2-عده ای انسان باشند.

3-باید رفتارها یکسان باشند.

ضرب المثل های کار گروهی:

1-یک دست صدا ندارد.

2-دست جمع به کار، دست کم به کاسه ها

3-همسایه ها یاری کنید تا من شوهر داری کنم!

4-دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی

5-تا توانی گریز از یار بد، یار بد بدتر بود از مار بد

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۵ ۱ نظر

نشست اول اجتماعی

همیاری (هم+یاری)=مشارکت=تعاون

مثال: وار ==> روستا، پتلاچ ==> سرخپوستان، شیرواره ==> عشایر

از خصوصیات همیاری: در همیاری آدم ها برای منافع مشترک به هم کمک می کنند.

دلایل اهمیت همیاری:

1-شاید من هم یک روزی به یاری نیاز پیدا کنم. (دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند.)

2-خروج و ضرر دیدن افراد جامعه باعث کاهش قدرت می شود.

*در همیاری حتما نوعی ((بده بستان)) وجود دارد.

نوعی همیاری شیرواره(ایلات و عشایر): عشایر کوچ می کنند ==> در مسیر کوچ از مسیرهای پرخطر می گذرند ==> صدمات مالی زیادی می بینند ==> امکان دارد فردی نسبت به دیگری صدمه ی بیشتری ببیند ==> تا مدتی که صدمه ی فرد از نظر تعداد داد جبران شود ==> افرادی که کم تر صدمه دیده اند مقداری شیر به مقدار دام های صدمه دیده ی فرد به او می دهند (حتی شاید خود فرد صدمه دیده بردارد! (خجالت نمی کشد.))

بنابراین ==> همه مراقب دام های یکدیگرند، چون اگر دیگری از دام صدمه ببیند، به طور مثال بنده نیز از شیر محصول به دست آمده ی خود، صدمه خواهم دید ==> چون مقداری از آن سهم دیگری است.

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۱ ۱ نظر

دینی-درس ششم

همه چیز پاک است، مگر نجاست آن ثابت شود.

(نجس نبودن و کثیف نبودندو بحث کاملا جدا می باشند، ممکن است جسمی نجس باشد ولو این که به ظاهر تمیز باشد، و یا جسم دیگری نجس نباشد، اما از نظر نظافت، کثیف باشد.)

راه انتقال نجاست، رطوبت است.(یعنی اگر جسمی تمیز و جسمی نجس برخوردی داشته باشند، اگر عامل رطوبت وجود داشته باشد، جسم تمیز، نیز حالا شرایط یک جسم نجس را دارد.)

در دین مبین اسلام، بعضی چیز ها بطور ذاتی نجس اند و قابل پاک شدن نیستند، به این ها نجس می گویند. (مثل سگ،ادرار، مدفوع و...) و چیزهای دیگری که در ابتدا پاک و سپس بر اثر برخورد رطوبتی با جسم نجس، آلوده شده اند متنجس می گویند.

مکانی که نمازگزار در آن نماز می گزارد باید پاک، و همچنین غیرغصبی باشد، یعنی صاحب مکان راضی از نماز خواندن شخص در آن جا باشد. به جز مکان کلیه ی لباس های نمازگزار نیز باید غیرغصبی باشند.

مباح کلمه ای است که هم می تواند معنای مکان یا شیء غیرغصبی را بدهد، و هم می تواند معنای حالتی را بدهد که در آن ما صاحب اختیاریم، و انجام عمل مورد نظر نه حکم ثواب را داشته باشد، و نه حکم حرام.

گردآوری شده توسط محمد رضا مشهدی دوم/2

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۷:۴۳ ۳ نظر

دینی-درس دوم

غفار اشاره به رحمت عام و بی پایان خداوند بر انسان ها دارد، صفتی که هیچ موجودی جز خدا نمی تواند آن را داشته باشد.

خودخواهی مثبت یعنی خاطر خودمان برایمان عزیز است و به همین خاطر برای خودمان، اعمال صالح انجام می دهیم.

بخشش به نوعی در جهت خودخواهی مثبت است، به نوعی بخشش برای خودمان نیز نفع دارد. (خداوند نیز ما را خواهد بخشید.)

گردآوری شده توسط محمد رضا مشهدی دوم/2

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۷:۱۲ ۱ نظر

دینی-درس هفتم

کلمات صوم و صیام در زبان عربی به معنای روزه می باشند.

روزه 4ثمره ی مهم در انسان دارد:

1.عبادی(انسان را به خدا نزدیک می کند.)

2.روانی(روزه نوعی تمرین اراده است، که نیازی فیزیولوژیک مثل خوردن و آشامیدن را از انسان در مدتی معین می گیرد. طبق بررسی های انجام گرفته هرچه اراده ی فرد بیشتر باشد، فرد کمتر در معرض اختلالات روانی قرار خواهد گرفت)

3.اجتماعی

4.بدنی(امروزه در علم پزشکی این مورد اثبات شده است که روزه (در صورت برخورد صحیح با آن) می تواند برای بدن مفید باشد.)

دو مفهوم در مورد پایان روزه ی یک فرد وجود دارد:

1.مبطل             2.مفطر(افطار)

مبطل بیشتر جنبه ی منفی دارد و باعث باطل شدن روزه ی فرد می شود.

مفطر در واقع پایان روزه ی فرد در زمان افطار است.

*مهم ترین مبطل و مفطر روزه خوردن و آشامیدن آگاهانه می باشند.

اگر فرد از سر لجبازی روزه اش را نگیرد، به ازای هر روز روزه ای که نگرفته است، باید یا 60روز روزه بگیرد و یا 60فقیر را طعام دهد. البته فرد باید 30 روز از آن 60روز را پشت سرهم بگیرد و 1روز را به عنوان قضای آن روزه، روزه بگیرد.

و اگر فرد بخاطر بیماری یا دلیلی موجه روزه اش را بخورد، باید به ازای هر روزی که روزه نگرفته، یک روز روزه ی قضا بگیرد.

اگر فردی تا آخر عمر توانایی روزه گرفتن را نداشته باشد، مجاز است به ازای هر روز روزه ای که نگرفته، 750گرم گندم، برنج و... را به فقیری بدهد.

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۱ ۲ نظر

دینی-درس پنجم

در هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری، در سالی که به نام حجه الوداع شناخته می شود، پیامبر آخرین حج عمر بابرکت و عظیم الشانشان را می گذرانند، در این حج حدود 120,000 نفر شرکت می کنند. در این  سفر واقعه ی غدیر خم با حضور جمعیت حجاج (120,000نفر) اتفاق می افتد.

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۶ ۱ نظر

دینی-درس چهارم

معجزه ی پیامبران قبل از پیامبر اسلام وابسته به دو عنصر زمان و مکان بوده، ولی معجزه ی پیامبر اسلام برای همه ی زمان ها و همه ی مکان ها است، این کتاب آسمانی، قرآن دارای سطوح مختلفی است، آن چنان که حضرت محمد(ص) در حدیث ثقلین فرمودند من دو امانت گرانبها در میانتان می گذارم،یکی کتاب خدا (برای هدایتتان) ،و دیگری اهل بیت (معلمان قرآن؛ برای تفسیر و تعلیم قرآن کریم)

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۱ ۰ نظر

دینی-درس سوم

معاد، بازگشتگاه ما انسان هاست، چون در معاد ما به اعمالی که در این دنیا مرتکب شده ایم، برمی گردیم، یا به اعمال صالحمان و بهشت جاودان خدا می رویم، و یا به اعمال و کردار زشت این دنیاییمان یعنی جهنم خشک و سوزان فرستاده می شویم.

واژه ی معاد از ریشه ی عود (به معنای بازگشتن) گرفته شده است، که یعنی بازگشتگاه (هم قید مکان و هم قید زمان).

اصول دین: قسمت هایی از دین که باید آن ها را با درک و فهم خود بفهمیم، که عبارت است از: توحید، معاد، عدل، نبوت و امامت.

فروع دین: قسمت هایی از دین که ما آن ها را از پیامبر، امامان و یا مراجع تقلید دینی، تقلید می کنیم، که عبارت اند از: نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات، تولی، تبری، امر به معروف و نهی از منکر

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۹ ۲ نظر

دینی-درس اول

دین: آن گونه زیستن که مورد رضای خدا باشد.

دینی: برداشت و فهم انسان ها از دین.

دین و دینی مساوی نیستند، ولی نامساوی نیز نیستند.

برهان: دلیلی است قاطع که هر گونه شک و تردید را از میان می برد.

برهان نظم یکی از برهان های اثبات وجود خداست، این برهان دارای 2مقدمه و یک نتیجه گیری است:

1.مقدمه: با استفاده از عقلمان می توانیم دریابیم، هر مجموعه ی منظمی (دارای قانونمندی) نیازمند ناظم است.

2.مقدمه: با استفاده از علممان می توانیم دریابیم، جهان یک مجموعه ی منظم است.

3.نتیجه گیری: و در نهایت با استفاده از عقلمان می توانیم بگوییم، جهان نیازمند ناظم است.

۱۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۲ ۲ نظر

جلسه ی هشتم زیست-دستگاه حسی حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

بو معمولا ناشی از یک ملکول قطبی کوچک است که می تواند در هوا معلق مانده و توسط سیستم بویایی انسان جذب و حس شود. در واقع  پایانه های عصبی که در قسمت بالای درون بینی قرار دارند با مواد شیمیایی پخش شده در هوا تحریک می شوند و ما می توانیم بوها را حس کنیم.

ما می‌دانیم که به منظور این که این مواد حس شوند، باید به صورت گاز و یا محلول درآیند. بدون وجود این کیفیتها، ذرات بودار نمی‌توانند بوسیله جریان هوا به حفره بینی حمل شوند. 

مُخاط بویایی (olfactory mucosa)  از اپی تلیوم بویایی و مخاط یا غده‌های مخاط‌دار تشکیل شده‌ است. مخاط بویایی از اپی تلیوم بویایی حفاظت می‌کند و بوها را در خود جذب می‌کند تا نورون‌ها ی گیرنده بویایی بتوانند این بوها رابازشناسی کنند. در پستانداران،مخاط بویایی در سقف حفره بینی،در بالا قرار دارد.

عصب بویایی(به انگلیسی: Olfactory nerve) اولین زوج از میان دوازده زوج عصب مغزی است. این عصب جزیی از دستگاه بویایی است. عصب بویایی مسیر کوتاهی در دستگاه عصبی مرکزی دارد. عصب بویایی همانند عصب بینایی و برخلاف سایر اعصاب مغزی، جزو دستگاه عصبی مرکزی محسوب می شود. گیرنده‌ها ی حسی بویایی در غشاء مخاط بویایی که یک ناحیه اختصاصی به وسعت 5/2 سانتیمتر در هر غشاء مخاط بینی است، قرار دارند. این گیرنده‌ها به رایحه‌های مختلف، پاسخ‌های گوناگون میدهند. پیام‌های بویایی برخلاف اطلاعات حسی دیگر از تالاموس عبور نمی‌کنند.

آکسون‌های عصب بویایی فاقد میلین هستند. نورون‌های اولیه بویایی در حال نابودی و جایگزینی مداوم بوده و توسط سلول‌های پیشساز اپیتلیوم بویایی جایگزین می شوند و این در حالی است که هیچ یک از نورون‌ها ی دیگر در دستگاه عصبی توسط سلول‌های پیشساز جایگزین نمی‌شوند.

قشر مخ بر اساس تکامل شامل آرکی کورتکس، پالئوکورتکس و نئوکورتکس است. آرکی کورتکس و پالئوکورتکس که درمجموع آلوکورتکس گفته می شود،مربوط به بویایی است. نواحی بویایی قشر مخ عبارتند از :

ناحیه بویایی خارجی(اولیه).

ناحیه بویایی داخلی

ناحیه بویایی میانی

زبان و ساختار پرزهای چشایی

زبان محل قرار گیری جوانه های چشایی (پرزهای چشایی)  است که مسئول اصلی درک مزه در انسان هستند. روی زبان انسان برجستگیهایی وجود دارند که پرزهای چشایی نام دارند. این پرزها در ته زبان بزرگتر از پرزها دربخشها ی دیگر زبان است و بطور کلی پرزهای چشایی شکل و اندازه های مختلف دارند. چیزهای مختلف مزههای گوناگون دارند. اما بطور یک دانسته شده،چهار گونه مزه اصلی وجود دارد که عبارتند از: شیرینی، تلخی، شوری و ترشی. دیگر مزه ها هم از آمیختن این چهار مزه با یکدیگر بدست می آیند.

در هر جوانه چشایی، سلول‌های حسی محافظ وپایه از یکدیگر متمایزند. 

در هر جوانه چشایی، سلول‌های حسی محافظ و پایه از یکدیگر متمایزند. محلول‌های شیمیایی وقتی به سطح زبان می‌رسند، از سوراخ جوانه به درون نفوذ کرده و خود را به غشا میکرو و یلی سلول‌های حسی می‌ رسانند. علیرغم ساختمان مشابه جوانه‌های چشایی، همه جوانه‌ها همه مزه‌ها را دریافت نمی‌کنند. بر این اساس هر قسمت از زبان مزه ویژه‌ ای را دریافت می‌کند. نوک زبان برای مزه شیرین، نواحی جانبی نزدیک نوک برای مزه شور، قسمت های جانبی برای مزه ترش و نزدیک ریشه و خود ریشه برای مزه تلخ اختصاص داده می‌شود. باوجوداین،جوانه‌های چشایی علاوه بر زبان در سطح کام نرم، حنجره و اپی‌گلوت نیز یافت می‌شوند. نواحی فاقد جوانه چشایی دهان نیز به مواد شیمیایی حساس می‌باشند.

مسیر اعصاب چشایی

تعدادی از شاخه‌های حسی سه جفت اعصاب مغزی، پیام‌های چشایی را به مغز می‌برند. گیرنده‌های چشایی جلو و وسط زبان به وسیله اعصاب هفتم مغزی عصب صورتی و گیرنده‌های عقب زبان و حلق به وسیله شاخه‌های حسی اعصاب نهم یازبانی–حلقی و عصب دهم یا واگ به بصل‌النخاع منتقل می‌شوند و از آنجا به پل مغز رفته و به وسیله مسیرهای موازی با اعصاب پیکری ناحیه دهان و زبانبه تالاموس و سرانجام به مرکز قشر لامسه در بخش آهیانه‌ایمغزختم می‌شوند. مرکز چشایی در قشر مخ کمی عقب‌تر از مرکز حس‌های پیکری ناحیه دهان و زبان قرار گرفته است. از مسیر حس چشایی پیام‌هایی به هیپوتالاموس و همچنین به هسته‌های بزاقی بصل‌النخاع ارسال می‌شود که چشایی را با مراکز گرسنگی و سیری در هیپوتالاموس مربوط می‌سازند و در انعکاس ترشح بزاق شرکت می‌کنند. چشایی بسیار سازش‌پذیر است. بخشی از این سازش در گیرنده‌ها و بخش دیگر در مراکز عصبی چشایی صورت می‌گیرد.

پوست:

حس لامسه شامل حواسی چون درد، فشار، ارتعاش و دماست.

حس لامسه به گیرنده های لمس وابسته است که روی سطح پوست پراکنده شده‌اند. مجموعاً حدود ششصد هزار نقطه‌ی حساس به لمس وجود دارد که ١٥٠٠٠ عدد از آن‌ها در سطح داخلی هر دست متمرکز شده‌اند. برای یک شخص نابینا، حس لامسه به عنوان بینایی عمل می‌کند.

پوست بزرگترین اندام حسی بدن است. 

پوست از تعداد زیادی گیرنده‌ ی اختصاصی و پایانه‌ی عصبی تشکیل شده‌ است. این گیرنده‌ها و پایانه‌های عصبی مسؤول گرفتن تحریکات لمس، فشار، درد و گرما هستند. گیرنده هایی به نام بنپاچینی، در ناحیه بین رو پوست و جلد قرار دارد و حس فشار را دریافت می‌کند. همچنین گیرنده های دیگری در پوست وجود دارد که عبارتنداز: بنمایسنر (گیرندهلمس)، بنرافینی (گیرندهگرما)، بنکراوز (گیرندهسرما) و پایانه آزادعصبی (گیرندهدرد).

حس لامسه در لب آهیانه ای مخ درک شده و این اطلاعات در کورتکس مخ گسترش می یابد.

۱۱ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر

جلسه ی هفتم زیست-دستگاه حسی-حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

اوتریکول و ساکول‌،‌ دو کیسه هستند که همراه با مجاری نیمدایره در تعادل نقش دارند. اوتریکول و ساکول در لابیرنت غشایی قرار دارند. از بین این دو کیسه اوتریکول بزرگ تر است. این کیسه بیضوی، ‌کشیده و نامنظم است. ساکول یک کیسه کوچک تر و گردتر است. ساکول در جلو و اوتریکول در عقب واقع شده و به وسیله مجرایی به هم ارتباط دارند.
اوتریکول و ساکول هنگامی که سر در وضع نزدیک به قائم  قرار دارد، به طور فوق العاده مؤثری به حفظ تعادل عمل می کنند. در واقع شخص می تواند حتی نیم درجه عدم تعادل هنگام خم شدن بدن از وضعیت قائم را تشخیص دهد. به عبارت دیگر اوتریکول و ساکول در حفظ تعادل سکونی نقش دارند.
همچنین این دو کیسه به تشخیص شتاب خطی کمک می کنند. به عنوان مثال وقتی بدن به طور ناگهانی به جلو پرتاب می شود، یعنی هنگامی که بدن شتاب بر می دارد، اطلاعات مربوط به عدم تعادل،‌ از طرف این دو کیسه به دستگاه عصبی مرکزی ارسال می شود و موجب می شود که شخص احساس کند که گویی دارد به طرف عقب سقوط می کند. اوتریکول و ساکول با پیام هایی که به دستگاه عصبی می فرستند قسمتی از اطلاعات لازم برای جهت یابی شخص در فضا را تأمین می کنند.
این دو کیسه برخلاف مجاری نیمدایره ای و مخچه نقش پیش بینی کننده ندارند و تا زمانی که شخص از حالت تعادل خارج نشده باشد،‌ قادر به تشخیص این عدم تعادل نیستند.
امواج عصبی بوسیله عصب شنوایی به بصل ‌النخاع رفته از آنجا به دو برجستگی پایینی از برجستگیهای چهار گانه مغز و بالاخره به تالاموسها می‌رسند. پیامهای شنوایی از تالاموسها به قشر شنوایی واقع در لوب گیجگاهی مخ می‌روند.
عصب هشتم مغز، اساساً یک عصب حسی است که علاوه بر نقش در شنیدن در تعادل بدن نیز نقش دارد.
• 
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۳ ۳ نظر

جلسه ی ششم زیست-دستگاه حسی-حرکتی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

7. زجاجیه : زجاجیه مایع ژله مانند شفافی است که داخل کره چشم را پر می کند و به آن شکل می دهد.   زجاجیه از پشت عدسی تا روی پرده شبکیه وجود دارد.

8. شبکیه : شبکیه یک پرده نازک حساس به نور (شبیه فیلم عکاسی) است که در عقب کره چشم قرار دارد. پرتوهای نوری که به شبکیه برخورد می کنند به پیام های عصبی تبدیل می شوند که از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شوند و در مغز تفسیر می شوند.

9. مشیمیه : مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند ( ایجاد اتاق تاریک)

10. صلبیه : صلبیه بخش سفید رنگ نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند و از ساختمان های داخل کره چشم محافظت می کند. این بخش از چشم اثر مستقیمی در فرایند بینایی ندارد و در واقع مثل یک اسکلت خارجی از کره چشم محافظت می کند.

لوبهاى اصلى نیمکره هاى مخ شامل:

1- لوب پیشانى یا Frontal Lobe که یک ناحیه مهم حرکتی است.

2- لوب گیجگاهى یا Temporal Lobe که در ادراک شنوایی نقش دارد.

3- لوب آهیانه یا Parietal Lobe  که منطقه درک حسی است (تشخیص حس های پیکری)

4- لوب پس سرى یا Occipital Lobe که منطقه درک بینایی محسوب می شود.

عیوب انکساری چیست؟ 
برای اینکه چشمها خوب ببینند، اشعه های نور باید توسط قرنیه و عدسی شکسته شوند، طوری که روی شبکیه،لایه عصبی که در پشت چشم کشیده شده، متمرکز شوند. 
شبکیه تصویری که توسط این اشعه های نوری تشکیل شده را دریافت می کند و تصویر را از طریق عصب بینایی به مغز می فرستد. عیب انکساری به این معناست که شکل چشمان شما نمی تواند نور را به طور مناسب منکسر (‌شکسته )‌ کند، لذا تصویری که می بینید تار است.گرچه عیوب انکساری بیماریهای چشم نامیده می شوند، اما بیماری نیستند

میوپی(نزدیک بینی): 
یک چشم نزدیک بین طویل تراز نرمال است یا دارای قرنیه خیلی تند است،بنابراین اشعه های نور جلو شبکیه متمرکز می شوند.اجسام نزدیک واضح بنظر می رسند،ولی اجسام دور تار هستند. 
میوپی ارثی است و اغلب در کودکان وقتی بین ۸ تا ۱۲ سالگی هستند تشخیص داده می شود.در طول دوران نوجوانی،وقتی بدن سریع رشد می کند،میوپی بدتر می شود.بین سنین ۲۰ و ۴۰ تغییرات اندکی وجود دارد
هیپراوپی(دوربینی): 
یک چشم دور بین از نرمال کوتاه تر است.نور از اجسام نزدیک،مثل صفحه کتاب نمی تواند به وضوح روی شیکیه متمرکز شود.مانند نزدیک بینی،دوربینی معمولا ارثی است. هنگامیکه چشم رشد می کند و طویل تر می شود، هیپراوپی کاهش می یابد. 
آستیگمات(انحراف دید): 
قرنیه پنجره شفاف جلو چشم است.یک قرنیه طبیعی گرد و صاف است،شبیه توپ بسکتبال.وقتی شما آستیگمات دارید،قرنیه در یک جهت نسبت به سایرجهات انحنای بیشتری دارد،مثل توپ فوتبال آمریکایی.آستیگمات دید را برای اجسام دور و نزدیک تار یا منحرف می کند.این عیب تقریباً شبیه یک آینه سرگرمی خانه است که در آن خیلی بلند ،خیلی پهن یا خیلی لاغر بنظر می رسید.امکان داشتن آستیگمات با میوپی یا هیپراوپی وجود دارد. 
پیرچشمی: 
وقتی جوان هستید لنز درون چشم شما نرم و قابل انعطاف است.لنز چشم شکلش را به راحتی تغییر می دهد، و اجازه می دهد که روی اجسام دور و نزدیک تمرکز کنید.بعد از سن ۴۰ سالگی،لنز سخت تر می شود.از آنجا که لنز نمی تواند به راحتی گذشته تغییر شکل دهد،خواندن در محدوده نزدیک سخت تر است. 
این وضع نرمال پیرچشمی نامیده می شود.شما همچنین ممکن است پیر چشمی را با میوپی،هیپراوپی یا آستیگماتیسم داشته باشید. 
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر

جلسه ی پنجم زیست-دستگاه حسی-حرکتی(ویرایش کلاس آقای کربلایی)

دستگاه حسی بخشی از دستگاه عصبی محیطی  است و مسئولیت آن ارزیابی اطلاعات حسی می باشد.
اجزاء دستگاه حسی عبارتند از:
گیرنده های حسی، مسیرهای عصبی و بخشی از مغز که مربوط به قوه ادراک و احساس می باشد.
دستگاه حسی، حس هایی نظیر بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی را تشخیص می دهد.
به کمک اندام‌های حسی، به طور مرتب داده‌هایی به مغز هدایت می‌شود. بدون اندام‌های حسی، هیچ داده‌ای در خصوص دیدن، بوییدن، احساسات و مزه‌ها به وجود نمی آمد. به کمک اندام‌های حسی و حافظه، می‌توانیم منظره یا بوی خوش گلی را به خاطر آوریم. اندام‌های حسی بدن انسان عبارتند از چشم، گوش (اندام تعادل و شنیدن)، زبان، بینی و پوست. 
تمام اندام های حسی به جز پوست که در سطح بدن قرارگرفته، در سر قرار گرفته اند.

اندام‌های حسی مسئول حواس پنجگانه ما می‌باشند :

1. بینایی یعنی درک نور توسط موجود زنده. نور قسمتی از امواج الکترومغناطیس است.

۲. شنوایی یعنی درک صدا. صدا همان جنبش هوا با فرکانس‌های مختلف است.

۳. بویایی یعنی درک وجود ذرات معلق در هوا. بعضی اجسام بوی شدیدتری دارند. یعنی ذرات بیشتری از خود متصاعد می‌کنند.

۴. چشایی درک مولکول‌های خاصی در مواد است. در موجودات زنده به مولکول‌های خاصی حساسیت وجود دارد مثلا ترش بودن یک ماده یعنی وجود حالت اسیدی در آن. و شوری یعنی وجود نمک (کلرید کلسیم) در مواد.

۵.لامسه حسی مکانیکی - حرارتی است. که شامل حس گرما و سرما و زبری و سختی است. درد و خارش هم جزو همین حس است.

پیام های ورودی به سیستم عصبی به وسیله ی گیرنده های حسی تاًمین می شوند که محرک های حسی از قبیل لمس، صدا، نور، گرما،سرما،غیره را کشف می کنند.
•گیرنده های حسی بدن را به 5 دسته تقسیم بندی می کنند که عبارتند از:
•گیرنده های مکانیکی
•گیرنده های حرارتی یا دما
•گیرنده های درد
•گیرنده های الکترومغناطیسی یا نور
•گیرنده های شیمیایی
کار اصلی چشم آن است که نورهایی را که از خارج دریافت می کند طوری روی پرده شبکیه متمرکز کند که تصویر دقیقی از شیء مورد نظر روی پرده شبکیه ایجاد شود. شبکیه این تصاویر را به صورت پیام های عصبی به مغز ارسال می کند و این پیام ها در مغز تفسیر می شوند. بنابراین برای واضح دیدن، قبل از هرچیز لازم است که نور به طور دقیق روی پرده شبکیه متمرکز شود.
ساختمان چشم شبیه یک کره است. در قسمت جلوی این کره یک پنجره شفاف به نام قرنیه وجود دارد. نور از محیط خارج وارد قرنیه شده پس از عبور از مردمک به عدسی می رسد. عدسی نور را به صورت دقیق روی شبکیه متمرکز می کند تا تصویر واضحی بر روی شبکیه ایجاد شود.
برای آنکه اشیاء به صورت دقیق و واضح دیده شوند لازم است مسیری که نور در چشم طی می کند شفاف باشد و قرنیه و عدسی نور را درست روی شبکیه متمرکز کنند.
چشم انسان تنها در ناحیه مرئی طیف الکترومغناطیسی می تواند به نور واکنش نشان دهد، اما بسیاری از حیوانات چشم هایی دارند که به طریق متفاوتی عمل می کند. بعضی از حیوانات هیچ رنگی را نمی بینند. برخی دیگر قادر به تشخیص نور فروسرخ یا فرابنفش هستند.
1.پلک : پلک ها دو وظیفه مهم دارند: اول آنکه مثل یک دیوار دفاعی جلوی قسمت عمده ای از کره چشم را می گیرند و از کره چشم محافظت می کنند، دوم آنکه پلک ها هر 5 تا 10 ثانیه یک بار باز و بسته می شوند که این امر به شسته شدن میکروب ها و ذرات خارجی از سطح چشم کمک می کنند و در حقیقت سطح چشم را جارو می کند. به علاوه باز و بسته شدن پلک ها به توزیع یکنواخت اشک بر روی کره چشم کمک می کند.
2.ملتحمه : ملتحمه یک لایه شفاف محافظ است که سطح داخلی پلک ها و روی سفیدی کره چشم را می پوشاند. در ملتحمه رگ های خونی و گلبول های سفید به مقدار زیادی وجود دارد. این رگ ها و سلول های دفاعی تا حد زیادی از ورود میکروب ها و عوامل بیماری زا به قسمت های عمقی چشم جلوگیری می کند. به علاوه ترشحات ملتحمه سطح چشم را نرم و مرطوب نگه می دارد و در حقیقت سطح چشم را روغنکاری می کند که این امر باعث آسان تر شدن حرکات چشم در جهات مختلف می شود.

3. قرنیه : قرنیه قسمت شفاف جلوی کره چشم است که از پشت آن ساختمان های داخلی تر کره چشم مثل عنبیه و مردمک دیده می شود. قرنیه چشم را می توان به شیشه پنجره تشبیه کرد.

4. عنبیه و مردمک : عنبیه بخش رنگی پشت قرنیه است که رنگ چشم افراد را تعیین می کند. رنگ این بخش در چشم افراد مختلف متفاوت است و از آبی و سبز تا عسلی و قهوه ای تغییر می کند. در وسط عنبیه سوراخی به نام مردمک وجود دارد که مقدار نور وارد شده به چشم را تنظیم می کند. کار مردمک مثل پرده ای است که پشت پنجره آویزان شده و نور ورودی به اتاق را کم و زیاد می کند.

5. اتاق قدامی : اتاق قدامی فضای کوچکی است که بین قرنیه و عنبیه قرار دارد. در این فضا مایعی به نام زلالیه جریان دارد که به شستشو و تغذیه بافت های داخل چشم کمک می کند.

6. عدسی : عدسی یک ساختمان شفاف در پشت عنبیه است که در متمرکز کردن دقیق پرتوهای نور بر روی شبکیه به قرنیه کمک می کند. ضخامت عدسی چشم در شرایط مختلف تغییر می کند و بسته به آنکه شیء مورد نظر در چه فاصله ای از فرد قرار داشته باشد ضخامت عدسی کم و زیاد می شود.

7. زجاجیه : زجاجیه مایع ژله مانند شفافی است که داخل کره چشم را پر می کند و به آن شکل می دهد.   زجاجیه از پشت عدسی تا روی پرده شبکیه وجود دارد.

8. شبکیه : شبکیه یک پرده نازک حساس به نور (شبیه فیلم عکاسی) است که در عقب کره چشم قرار دارد. پرتوهای نوری که به شبکیه برخورد می کنند به پیام های عصبی تبدیل می شوند که از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شوند و در مغز تفسیر می شوند.

9. مشیمیه : مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند.

10. صلبیه : صلبیه بخش سفید رنگ نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند و از ساختمان های داخل کره چشم محافظت می کند. این بخش از چشم اثر مستقیمی در فرایند بینایی ندارد و در واقع مثل یک اسکلت خارجی از کره چشم محافظت می کند.

۱۱ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۰ ۰ نظر

جلسه ی چهارم زیست-دستگاه عصبی(ویرایش کلاس آقای کربلایی)

دستگاه عصبی مرکزی : شامل مغز و نخاع  که مراکز نظارت بر اعمال بدن اند. این دستگاه  اطلاعات دریافتی از محیط و درون بدن را تفسیر می کند و به آنها پاسخ می دهد.
دستگاه عصبی محیطی : شامل تعداد زیادی عصب
قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی که در درون کانال نخاعی یعنی مجرایی که از روی هم قرار گرفتن مهره ها به وجود آمده است  قرار دارد؛‏ نخاع نام دارد.
نخاع تمام فضای کانال نخاعی را پر نمی کند بلکه قسمتی از این فضا نیز توسط مننژ ، مایع مغزی – نخاعی ، یک لایه از بافت چربی که نخاع را در برگرفته و رگ های خونی پر می شود.طول نخاع در مردان و زنان به ترتیب ۴۵ و ۴۳ سانتی متر است. حد بالایی نخاع لبه فوقانی مهره اطلس و حد پایینی  آن در حدود مهره اول و دوم کمر است. در این نقطه نخاع باریک شده و مخروط انتهای را به وجود می آورد. مخروط انتهای به وسیله رشته انتهایی به مهره دوم دنبالچه ارتباط پیدا می کند.
ماده سفید نخاع در اطراف ماده خاکستری قرار گرفته است.
طرز قرارگرفتن ماده خاکستری در نخاع  باعث می شود که ماده سفید در هر نیمه چپ یا راست به سه نوار طولی کاملا” مشخص تقسیم گردد. این نوارها طناب طولی قدامی، طناب طولی طرفی و طناب طولی خلفی هستند.
طناب طولی قدامی بین شاخ قدامی ماده خاکستری و شیار قدامی قرار دارد. طناب طولی طرفی بین دو شاخ قدامی و خلفی ماده خاکستری قرار دارد و طناب طولی خلفی نیز بین شاخ خلفی ماده خاکستری و شیار خلفی واقع شده است.
نخاع از دو بخش سفید و خاکستری به وجود آمده است . چگونگی قرار گیری بخش سفید و بخش خاکستری در یک مقطع  افقی  کاملا” مشخص است. ماده خاکستری نخاع در وسط قرار گرفته و در برش افقی ، شکل آن همانند حرف H است . شکلH مانند ماده خاکستری نخاع در نواحی مختلف  نخاع یکسان نبوده و تفاوت های را آشکار می کند. ماده خاکستری نخاع از تنه سلولی  نورون های عصبی تشکیل شده است و به همین علت نیز خاکستری رنگ است.
ماده سفید نخاع را اکسون های نورونی به وجود آورده اند، و  رنگ سفید این بخش به علت میلین این اکسون ها است.طناب ها ، راه های حسی و حرکتی نخاع را به وجود می آورند.
31 جفت عصب به نخاع متصل هستند. هر عصب نخاعی یک ریشه پشتی و یک ریشه شکمی دارد. ریشه های پشتی محتوی نورون های حسی اند که اطلاعات را از گیرنده های حسی به دستگاه عصبی مرکزی وارد می کنند.
ریشه  های شکمی محتوی نورون های حرکتی اند که پاسخ حرکتی را از دستگاه عصبی مرکزی به ماهیچه ها و غده ها منتقل می کنند.
نخاع مرکز اعمال انعکاسی یا  reflex  است .
اعمال انعکاسی
خصوصیات اعمال انعکاسی 4 تا هستند :
•ارثی اند و از بدو تولد با انسان اند .
•پاسخ سریع دارند
•غیر قابل یادگیری اند
•غیر ارادی اند
حتی اگر در خواب هم پای ما به شی داغ بخورد هم پا عقب کشیده می شود . اگر ضربه ای به زانوی فردی وارد کنیم پای آن فرد به جلو پرتاب می شود .
نخاع انعکاس های گردن به پایین یعنی دست ها و پاها را برقرار می کند . ولی هر پیامی که به نخاع می رسد ، یک نسخه از آن از طریق ماده سفید نخاع به مخ می رود و در آنجا بایگانی می شود .
مغز مرکز اصلی پردازش اطلاعات در بدن است. به طور متوسط وزن مغز یک فرد بالغ 1.5 کیلوگرم است. افکار، عواطف، رفتار، ادراک، احساس و حافظه بر عهده مغز است.
مغز شامل چند بخش است : مخ، مخچه و ساقه مغز
بزرگترین مرکز عصبی انسان است که از دو نیمکره ساخته شده است . نیمکره های مخ از پایین به هم متصلند و از بالا آزادند . مخ مرکز شعور، اراده ، تفکر‌، تکلم ، خاطره ، حافظه ، یادگیری ، حل مساله ، سخنرانی ، خواب دیدن ، تخیل ، نوآوری و ... است .
معمولا نیمکره چپ مخ اطلاعات حسی را از سمت راست بدن دریافت و حرکات آن بخش را کنترل می‌کند و برعکس نیم‌کره راست، اطلاعات حسی را از سمت چپ بدن دریافت و حرکات آن بخش را کنترل می‌کند.
شیاری عمیق و طولانی در وسط مخ قرار دارد که آن را به دو نیم‌کره چپ و راست تقسیم می‌کند. نیم‌کره‌های مخ توسط جسم پینه‌ای که دسته‌ای از تارهای عصبی هستند به یکدیگر مرتبط می‌شوند.
بیشتر پردازش اطلاعات حسی و حرکتی در قشر خاکستری مخ انجام می شود که لایه خارجی چین خورده و نازک مخ است. چین خوردگی های قشر مخ باعث افزایش سطح این ناحیه شده است و در عین حال این امکان را به وجود آورده است که مغز درون جمجمه جا بگیرد.
ماده خاکستری مخ در بیرون و ماده سفید آن در درون است . ماده خاکستری در سطح مخ را کورتکس می گوییم . کورتکس مخ انسان 2 تا 4 میلی متر ضخامت دارد . هرچه ضخامت کورتکس بیشتر باشد انسان باهوش تر است .
در بخش پس سری و زیر مخ قرار دارد . ماده سفید آن درون و ماده خاکستری آن برون است . ماده خاکستری چنان در ماده سفید نفوذ می کند که منظره درخت مانندی را ایجاد می کند که به آن درخت زندگی می گویند . مخچه شامل دو نیمکره راست و چپ است .
کار مخچه حفط تعادل بدن است . مخچه با دریافت پیامهایی از گوش داخلی  ماهیچه های اسکلتی و مفاصل تعادل ما را برقرار می کند . کار دیگر مخچه که به حفظ تعادل بدن کمک می کند هماهنگی ماهیچه های اسکلتی است . مخچه به طور مرتب با پیامهای خفیفی که به عضلات می فرستد هماهنگی بین عضلات را برقرار می کند . با خواب رفتن مخچه نیز از کار می افتد و عضلات منقبض می شوند و این کار از عضلات گردن شروع می شود و برای همین با چرت زدن اول سر می افتد . الکل و مواد مخدر با تاثیر بر مخچه کار آن را مختل و هماهنگی ماهیچه های مخطط را مختل می کند .
بخشی از دستگاه عصبی مرکزی و در قسمت پایینی مغز قرار دارد و متشکل از بخش‌هایی‌است که نخاع را به نیم‌کره‌های مخ و مخچه پیوند می‌دهد.
ساقه مغز شامل  مغز میانی، پل و بصل النخاع می‌باشد. این ساختارها که اطلاعات را درون دستگاه عصبی مغزی انتقال می‌دهند، نقش مهمی در تنظیم فعالیت‌های بدن برعهده دارند.
بصل النخاع  یا  پیاز نخاع،  در پایین ترین بخش مغز قرار دارد که درون جمجمه و در بخش پس سری واقع شده است . ماده سفید بیرون و ماده خاکستری درون است پس ظاهرآن سفید است . 
بصل النخاع مرکز اعمال مهم بدن است :
•مرکز تنظیم تنفس دم و بازدم
•مرکز تنظیم ضربان قلب
•مرکز تنظیم قطر رگ ها
•مرکز تنظیم اعمال گوارشی
•مرکز تنظیم بعضی اعمال انعکاسی ( سرفه، سکسکه، خمیازه‌ و عطسه )
تخریب بصل النخاع مرگ آنی ایجاد می کند . 
پل مغزی قسمتی از مغز است که از طرف بالا با مغز میانی  و از طرف پایین با بصل النخاع  و از طرف جلو با ناودان بازیلار و از طرف عقب با مخچه مجاور می باشد. در حقیقت پل، قسمتی از ساقه مغز است که مراکز مهار تنفسی و بازدارندگی را دربرمی‌گیرد و با مخچه در ارتباط می‌باشد.
ماده سفید بیرون و ماده خاکستری درون است . پل همانطور که از اسمش مشخص است  ، محل عبور پیامهای حسی از نخاع به مخ است  و پیامهای حرکتی از مخ به نخاع است . 
رشته های عصبی وابران مغز از پل مغزی به بصل النخاع یا مخچه میروند و رشته های آوران از پل به تالاموس میگذرند. پل مغز حدود دو و نیم سانتیمتر طول دارد. مرکز تنظیم تنفس در پل قرار دارد. همچنین مراکز پل در اعمالی مانند ایجاد خواب، بلع، تعادل، حرکات چهره، چشایی، شنوایی، کنترل مثانه و ... نقش دارند.
اگر پل تومور حاصل کند ، اختلالات حرکتی  و حسی فراوانی به وجود خواهد آمد .
در بالای ساقه مغز مراکز مهم تقویت و انتقال پیام های عصبی وجود دارد که اطلاعات را بین بخش های مختلف مغز رد و بدل می کنند.
از جمله این مراکز تالاموس است که در پردازش اطلاعات حسی نقش مهمی دارد. اطلاعات حسی از اغلب نقاط بدن در تالاموس گرد هم می آیند، تقویت می شوند و به بخش های مربوطه در قشر مخ فرستاده می شوند.
در زیر تالاموس ، هیپو تالاموس قرار دارد که مرکز احساس گرسنگی و تشنگی و تنظیم دمای بدن است و نیز بسیاری از اعمال غده های ترشح کننده هورمون ها را تنظیم می کند. تالاموس و هیپو تالاموس را شبکه گسترده ای از نورون ها به نام دستگاه لیمبیک به قسمت هایی از قشر مخ متصل می کند و نقش مهمی در حافظه، یادگیری و احساسات مختلف مانند احساس رضایت، عصبانیت و لذت بر عهده دارد.
مغز و نخاع را به قسمت های دیگر بدن ارتباط می دهد و شامل 31 جفت عصب نخاعی و 12 جفت عصب مغزی است.
این دستگاه شامل دو بخش اصلی حسی و حرکتی است. بخش حسی که اطلاعات اندام های حس را به دستگاه عصبی مرکزی هدایت می کند. بخش حرکتی که ارسال پیام عصبی را به اندام های حرکتی برعهده دارد و شامل دو دستگاه مستقل است: دستگاه عصبی پیکری و دستگاه عصبی خود مختار
تنظیم انقباض ماهیچه های قلبی و صاف و همچنین تنظیم کار غده ها توسط دستگاه عصبی خودمختار تنظیم می شود. اعصاب پاراسمپاتیک و اعصاب سمپاتیک دو بخش دستگاه عصبی خود مختار هستند که حالت پایدار بدن را حفظ می کنند. عمل این دو بخش به طور معمول بر خلاف یکدیگر است و اعمال یکدیگر را متوازن یا متعادل می کنند .
اعصاب سمپاتیک انسان را برای ستیز ، گریز و دعوا آماده می کند و بدن را به حالت آماده باش نگاه می دارد. سمپاتیک سبب افزایش فشار خون، ضربان قلب و تعداد تنفش می شود.
اعصاب پارا سمپاتیک انسان را برای آرامش آماده می کند . در این حالت فشار خون کاهش می یابد و ضربان قلب کم می شود.پاراسمپاتیک در دستگاه گوارش باعث آغاز فعالیت های گوارشی می شود.
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۱:۱۸ ۲ نظر

جلسه ی سوم زیست-دستگاه عصبی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

مجموعه ی سیناپس هایی که تاکنون در دستگاه عصبی جانوران شناسایی شده اند به دو گروه الکتریکی و شیمیایی تقسیم می شوند.
در سیناپس های الکتریکی که در دستگاه عصبی بی مهرگان یافت می شود غشای دو نورون پیش سیناپسی و پس سیناپسی به یکدیگر می چسبد و فاصله ای بین آنها وجود ندارد. موج عصبی پس از رسیدن به این نوع سیناپس بدون واسطه به غشای بعدی انتقال می یابد و این انتقال به واسطه شیمیایی نیاز ندارد و اغلب در هر دو جهت امکان پذیر است.
اکثر سیناپس ها در دستگاه عصبی مهره داران و بی مهرگان از نوع شیمیایی است. بررسی با میکروسکوپ الکترونی نشان داده است که در این سیناپس ها غشای دو نورون پیش سیناپسی و پس سیناپسی به یکدیگر نمی چسبند و در بین آنها فاصله ای در حدود 200 تا 300 آنگستروم وجود دارد. این ناحیه را فضا یا شکاف سیناپسی می نامند. ساختمان غشا در محل سیناپس یا سایر نواحی غشای نورون متفاوت است.
در درون دکمه ی سیناپسی تعدادی کیسه های ترشحی بسیار ریز وجود دارد که در آنها واسطه شیمیایی سیناپس یافت می شود؛ علاوه بر آن برخی ضمایم سیتوپلاسم به خصوص تعدادی میتوکندری نیز در این ناحیه وجود دارد.میتوکندری ها انرژی لازم را برای کار دکمه ی سیناپسی فراهم می کنند. غشای نورون ها در بعضی سیناپس ها صاف و در برخی دیگر بسیار چین خورده است و بر روی آنها گیرنده های غشایی(receptors) خاصی وجود دارد که در تنظیم آزادشدن میانجی شیمیایی و اثر آن در نورون پس سیناپسی نقش دارند.میکروسکوپ الکترونی وجود رشته ها و لوله های بسیار باریک را در شکاف سیناپس نشان داده است. این رشته ها و لوله ها غشاهای دو نورون را به یکدیگر مربوط کرده به هدایت انتقال دهنده به سوی گیرنده های آن کمک می کنند. انتقال موج عصبی در سیناپس شیمیایی در حدود 0.5 تا یک هزارم ثانیه طول می کشد.
نورون حسی یا آوران :  این نورون ها، پیام های عصبی را به طرف دستگاه عصبی مرکزی می برند. نورون های حسی محیطی را نورون های آوران اولیه می نامند.
نورون حرکتی یا وابران  : پیام های عصبی را از دستگاه عصبی مرکزی به سمت محیط هدایت می کنند (یعنی به عضلات صاف، اسکلتی و قلبی یا غدد). نورون های سیستم  های سمپاتیک و پاراسمپاتیک حرکتی هستند.
در مواردی، نورون هایی که وارد قسمت خاصی از دستگاه عصبی مرکزی می گردند، اصطلاح نورون های آوران و درارتباط با نوروهایی که از آن خارج می شوند عنوان نورن های وابران بکار می رود (مثلا نورون های آوران و وابران مخچه).
نورون ارتباطی یا نورون بینابینی یا واسطه ای : نورون هایی هستند که وظیفه آنها ارتباط نورون ها با یکدیگر در سیستم عصبی است. به عنوان مثال می توان به بسیاری از نورون های واسطه ای در طناب نخاعی، مخچه و قشر مغزاشاره کرد. نورون های واسطه ای ممکن است مهاری یا تحریکی باشند.
نورون های حسی و نورون های حرکتی: نورون های حسی به لامسه ، صدا ، نور ، و بسیاری از محرک های دیگر که برروی سلول های اندام های حسی تاثیر می گذارند پاسخ داده و سیگنال ها را به نخاع و مغز ارسال می کنند. پیام های عصبی شیمیایی پس از اینکه از آکسون ها به دندریت ها منتقل می شوند به پیام های الکتریکی تبدیل شده و به سایر پیام های الکتریکی دریافت شده از سیناپس های دیگر اضافه یا از آن کم می گردند و در نهایت بر اساس برآیند این پیام های الکتریکی در مورد اینکه پیام عصبی به محل دیگری منتقل گردد یا نه تصمیم گیری می شود.
نورون های حرکتی سیگنال ها را از مغز و نخاع دریافت کرده و انقباضات عضله را به وجود آورده و بر روی غده ها تاثیر می گذارند. اینترنورون ها ، نورون رابط می باشند.
بعضی از اعصاب فقط حسی هستند یعنی تمام رشته های عصبی که در آنها است حس را از اندام به مغز منتقل میکنند. بعضی دیگر از اعصاب هم حرکتی هستند یعنی فقط دستورات حرکتی را از مغز به عضلات اندام ها ارسال میکنند. بعضی اعصاب هم هستند که هم رشته های حسی و هم رشته های حرکتی دارند. بطور مثال عصب اولنار در مچ دست، هم حاوی رشته های حسی است که موجب حس انگشتان کوچک دست میشود و هم رشته های عصبی حرکتی دارد که موجب تحریک عضلات کف دست میشوند.
اگر عصبی فقط از رشته‌های حسی تشکیل شده باشد آن را عصب حسی و اگر فقط از رشته‌های حرکتی تشکیل شده باشد آن را عصب حرکتی می‌نامند. ولی اغلب اعصاب مختلط بوده و حسی- حرکتی نامیده می‌شوند. 
عصب حسی:شامل بافت پیوندی و دندریت های نورون های حسی.
عصب حرکتی:شامل بافت پیوندی و آکسون های حرکتی.
۱۱ دی ۹۳ ، ۱۰:۲۰ ۰ نظر

جلسه ی اول و دوم زیست-دستگاه عصبی (ویرایش کلاس آقای کربلایی)

بدن ما و هریک از جانداران از سلول های مختلفی ساخته شده است که هر یک از آن ها وظیفه خاصی را بر عهده دارد برای این که هر یک از سلول ها و اندام ها بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند به بخشی نیاز دارند که هماهنگی، کنترل و تنظیم این فعالیت ها را عهده دار باشد.
بنابراین برای این که کاری به طور هماهنگ در بدن انجام شود وجود سه شرط لازم است:
1) قسمت یا قسمت هایی از بدن نقش هماهنگ کننده را ایفا کند.
2) از قسمت های مختلف بدن یا محیط، اطلاعاتی به قسمت هماهنگ کننده برسد.
3) از قسمت هماهنگ کننده اطلاعاتی به قسمت های دیگر بدن جاندار منتقل شود.
دستگاه عصبی مهمترین دستگاه ارتباطی بدن است که بر اعمال دیگر دستگاههای بدن نظارت دارد.
وظایف مهمی که این دستگاه به عهده دارد عبارتند از:
تنظیم فعالیتهای اندام های مختلف و مجموعه ارگانیسم انقباض عضلات و ترشح غده ها،اعمال قلب و فعالیتهای اندام های دیگر بدن و سوخت و ساز آنها
ارتباط اندام ها و دستگاهها،هماهنگی فعالیتهای بدن و تأمین همبستگی و وحدت ارگانیسم
تطابق ارگانیسم با محیط خارج
تفکر، تکلم، حافظه و کلیه ی تظاهرات شعوری انسان
اصلی‌ ترین سلول های دستگاه عصبی
وظیفه آنها : انتقال (ترارسانی)  داده‌های عصبی : انجام از راه هدایت تکانه‌های الکتریکی 
بخش های اصلی آنها :
دندریت یا دارینه : دریافت داده ( تعداد معمولا چند تا)
آکسون یا آسه : انتقال پیام عصبی به سلول بعدی
جسم سلولی یا سوما : محل قرار گیری هسته (پریکاریون)،  میتوکندری و دستگاه گلژی
این سلول ها در بیشتر موارد تقسیم نمی‌شوند.
جسم سلولی : بخش هسته‌دار سلول عصبی، جسم سلولی یا soma خوانده می‌شود. شکل و اندازه‌ جسم سلولی در نورون‌های مختلف، متفاوت است. بسیاری از آن‌ها به شکل‌های مدور، بیضوی، هرمی، ذوزنقه‌ای و ستاره‌ای هستند و قطر آن‌ها از چند میکرون تا چند صد میکرون متفاوت است. جسم سلولی دارای هسته مشخص و سیتوپلاسم ویژه‌ای است که آن را پریکاریون (Perikaryon) می‌نامند. 
نوروپلاسم : سیتوپلاسم سلول عصبی را نوروپلاسم (Neuroplasm) می‌نامند. در نوروپلاسم، اندامک‌های ریزی وجود دارد که در سایر سلول‌های زنده بدن نیز یافت می‌شود. از جمله این اندامک‌ها عبارتند از:

1)شبکه آندوپلاسمی یا درون سیتوپلاسمی با دانه‌های ریبوزوم که بر روی آن قرار دارند: در پروتئین‌سازی و نقل و انتقال آن‌ها نقش اساسی داشته و در برخی نواحی، دانه‌های درشتی را می‌سازند که رنگ‌های قلیایی را به خود جذب می‌کنند که اجسام نیسل(Nissl)خوانده می‌شوند.

2)میتوکندری‌ها: انرژی لازم را برای زندگی سلول فراهم می‌کنند.

3)دانه‌های لیزوزوم: این دانه‌ها محتوی آنزیم‌هایی هستند که می‌توانند ذرات خارجی و مواد زاید را تجزیه و تخریب کنند.  

4)دستگاه گلژی: در غشاسازی و بسته‌بندی ترشحات نورون نقش اساسی دارد.

5)نوروفیبریل‌ها و نوروتوبول‌ها: نوروفیبریل‌ها همان رشته‌های بسیار نازک و نوروتوبول‌ها هم، لوله‌های بسیار نازکی هستند که در نوروپلاسم وجود دارند. این رشته‌ها و لوله‌ها نوعی اسکلت سیتوپلاسمی تشکیل می‌دهند که به حفظ شکل نورون‌ و تار عصبی کمک می‌کنند.  این لوله‌ها و رشته‌ها توسط میکروسکوپ‌های الکترونیکی قوی‌تری نسبت به میکروسکوپ‌هایی که توانایی مشاهده اندامک‌ها و سلول عصبی را دارد، دیده می‌شوند 

هسته : هسته‌ نورون نیز تفاوتی با هسته سایر سلول‌ها ندارد. در درون آن شیره‌ هسته‌ یا نوکلئوپلاسم، یک یا چند هستک(نوکلئول) و توده‌های کروماتین دیده می‌شود 
نورون‌ها از نظر طرز خارج شدن تارهای عصبی از جسم سلولی به سه گروه یک‌قطبی، دوقطبی و چندقطبی تقسیم می‌شوند:
نورون‌های یک‌قطبی: در این نورون‌ها آکسون و دندریت‌ها از یک ناحیه جسم سلولی خارج می‌شوند. نمونه این نورن‌ها در عقده‌های نخاعی انسان دیده می‌شود که گیرنده‌های حس‌های پیکری هستند. اغلب نورون‌های بی‌مهرگان نیز یک‌قطبی هستند.
نورون‌های دوقطبی: در این نورون‌ها، آکسون از یک ناحیه و دندریت‌ها از ناحیه‌ دیگر جسم سلولی بیرون می‌آیند. گیرنده‌های بویایی که در مخاط زرد بینی قرار دارند و برخی نورون‌های شبکیه چشم از این نوع هستند.
نورون‌های چندقطبی: تعداد این نورون‌ها از دو نوع قبلی بیشتر است. در این نورون‌ها آکسون از یک ناحیه و دندریت‌ها از چند ناحیه‌ دیگر جسم سلولی خارج می‌شوند. در این نورون‌ها تشخیص آکسون از دندریت‌ها بسیار ساده است. نورون‌های حرکتی شاخ پیشین نخاخ، نورون‌های پورکنژ مخچه و نورون‌های هرمی شکل قشر مخ همگی از نوع چندقطبی ولی با شکل‌های متفاوت هستند.
در بعضی قسمت‌های دستگاه عصبی، نورون‌هایی که فاقد آکسون است شناسایی شده است که این نورون‌ها فقط قادرند تحریک عصبی را به نورون‌های مجاور خود منتقل کنند. 
غلاف میلین یک لایه لیپوپروتئینی است که بر روی بسیاری از دندریت های بلند و آکسون ها، تشکیل می‌شود. نقش اصلی پوشش میلین، ایجاد نارسانایی بیشتر بر روی سطح تار عصبی‌ها است که این امر باعث افزایش سرعت هدایت پیام‌های الکتریکی در درازای تار می‌شود. میلین افزون بر افزایش سرعت انتقال پیام‌های عصبی در طول رشته‌های عصبی، وظیفه نگهداری از سلول‌های عصبی را نیز به عهده دارد.
همه طول تار از میلین پوشیده نشده‌است. بخش‌هایی که پوشش میلین وجود ندارد گره رانویه نامیده می‌شوند. در رشته‌های میلین‌دار پیام عصبی بسیار تندتر منتقل می‌شود.
از دیدگاه میلینه بودن، نورون ها بر ۲ گونه هستند:
نورون های بدون میلین: سرعت پایینی در انتقال پیام‌های عصبی، ایجاد بخش خاکستری مغز و نخاع
نورون های میلین دار: سرعت انتقال در این ها بیش از ۱۰۰ برابر نورورن های بی میلین، ساختن بخش سفید مغز و نخاع 
میلین توسط سلول‌های الیگودندروسیت (در سیستم عصبی مرکزی) و سلول‌های شوان (در سیستم عصبی محیطی به دور تارهای عصبی ساخته می‌شود. سلولهای نوروگلیا عمل تغذیه و از بین بردن میکروبها را هم انجام می‌دهند.
از بین رفتن پوشش میلین موجب نارسایی در هدایت پیام‌های عصبی و بنابراین بروز بیماری‌های عصبی همچون اسکلروز چندگانه یا همان ام. اس می‌شود. دانشمندان سال‌ها است برای یافتن شیوه‌ای که با آن بتوان بدن را به بازسازی دوباره میلین واداشت، پژوهش می‌کنند.
پتانسیل عمل بر روی غشای تحریک پذیر یک سلول عصبی پدید می‌آید، طول اکسون را طی می‌کند و وظیفه پیغام رسانی را بر عهده دارد.
وقتی نورون تحریک می‌شود. وضعیت بارهای الکتریکی در دو سوی غشای آن در نقطه تحریک تغییر می‌کند. یعنی سطح خارجی نقطه تحریک شده منفی و سطح داخلی آن مثبت می‌شود.
علت آن است که غشای نورون در نقطه تحریک شده ، نسبت به سدیم نفوذ پذیر می‌شود. با هجوم سدیم به درون نورون سطح بیرونی منفی و سطح داخلی مثبت می‌شود. تغییر بار الکتریکی در نقطه تحریک شده باقی نمی‌ماند و نقطه به نقطه در طول تار عصبی حرکت می‌کند و جریان یا پیام عصبی را پدید می‌آورد. بار الکتریکی هر نقطه پس از تحریک فوری به حال اول بر می‌گردد.
پتانسیل الکتریکی نورون در هنگام تحریک آن پتانسیل عمل نام دارد.
قبل از توضیح کانال و پمپ سدیم و پتاسیم باید مفهوم شیب غلظت یونی را معین کنیم. غلظت پتاسیم درون سلول زیادتر از بیرون سلول است و در مورد سدیم دقیقاٌ برعکس است. بنابراین جهت شیب غلظت پتاسیم از داخل به خارج (غلظت زیادتر به کمتر) است و شیب غلظت سدیم از خارج به داخل است. به این ترتیب پتاسیم تمایل دارد در جهت شیب غلظت خود حرکت کند یعنی از تراکم بالا در درون سلول به تراکم کم در خارج سلول برود و جهت شیب غلظت سدیم هم برعکس پتاسیم است.
نکته : شیب غلظت سدیم از خارج سلول به داخل و شیب غلظت پتاسیم از داخل سلول به خارج است.
پتانسیل آرامش :

زمانی که نورون در حال استراحت است و توسط محرک و پیام عصبی ناشی از آن تحریک نمی‌شود، داخل غشای نورون، پتانسیل منفی تر از خارج نورون و برابر 65- میلی ولت می‌باشد. این پتانسیل منفی داخل نورون توسط شیب غلظت سدیم و پتاسیم و پمپ سدیم ـ پتاسیم ایجاد می‌شود.

در حالت استراحت پتاسیم در جهت شیب غلظت خود از سلول خارج می‌شود.(چون نفوذپذیری غشا به پتاسیم زیاد است) ولی سدیم به همین شکل نمی‌تواند در جهت شیب غلظت خود وارد سلول شود چون نورون نسبت به سدیم خیلی نفوذپذیر نیست. لذا علی رغم حرکت یونها در جهت شیب غلظتشان، به دلیل یکسان نبودن نفوذپذیری غشا نسبت به یونها، در دو سوی غشای نورون یونهای پتاسیم بیش تر خارج می‌شوند و به همان نسبت یون سدیم وارد نمی‌شود.
داخل غشا بار مثبت زیادتری از دست می‌دهد . و پتانسیل منفی تری نسبت به خارج غشا پیدامی‌کند و این بار منفی به خاطر کمبود یون مثبت است.
پتانسیل عمل: زمانی که پیام عصبی به منطقه ای از نورون می‌رسد که در حال آرامش است، تعادل بار را در دو سوی غشای این ناحیه به هم می‌زند که در نتیجه‌ی آن داخل غشا مثبت و خارج آن منفی می‌شود. کانال‌های سدیم و پتاسیم در ایجاد پتانسیل عمل دخیل هستند.( کانال سدیم در شروع پتانسیل عمل و کانال پتاسیم در ادامه‌ی پتانسیل عمل نقش دارند). مراحل آن :
1) ابتدا با رسیدن پیام عصبی، کانال‌های سدیم که به ولتاژ پیام عصبی حساس هستند باز می‌شوند. یونهای سدیم که تا حالا پشت در،مانده بودند و غشا برایشان ناز می‌کرد و نفوذپذیری نشان نمی‌داد! به داخل نورون هجوم می‌آورند که به تبع آن پتانسیل داخل غشا سریعاً مثبت می‌شود و خارج غشا که از بار مثبت (یون سدیم) خالی شده بار منفی پیدا می‌کند.
2) با اختلاف زمان خیلی خیلی ناچیز از باز شدن کانالهای سدیم، کانالهای پتاسیم باز می‌شوند و یونهای پتاسیم درون سلول که تا حالا به آرامی‌در جهت شیب غلظت خود خارج می‌شدند، با سرعت به بیرون می‌روند. خروج پتاسیم باعث جبران بار مثبت از دست رفته‌ی خارج نورون می‌شود و پتانسیل دو سوی غشا تقریباً به حالت آرامش برمی‌گردد.
چون کانالهای پتاسیم تقریباً بلافاصله بعد از کانالهای سدیم باز می‌شوند، پتانسیل عمل در چند لحظه‌ی بسیار کوتاه بیش‌تر برقرار نمی‌ماند. اما در عین حال هنوز غشاء تعادل یونی ( تعادل سدیم و پتاسیم در دو سوی غشاء) را به دست نیاورده و این کار توسط پمپ سدیم ـ پتاسیم انجام می‌شود.
از شروع پتانسیل عمل تا بازگشت به حالت آرامش به ترتیب 3 مرحله وجود دارد:
1) باز شدن کانال‌های سدیم 2) باز شدن کانال‌های پتاسیم و بسته شدن کانال‌های سدیم  3) بسته شدن کانال‌های پتاسیم و شروع فعالیت پمپ سدیم- پتاسیم.
مرحله‌ی1 دپلاریزاسیون و مراحل 2 و 3 را رپلاریزاسیون می‌نامند. پنانسیل عمل شامل مراحل 2و 1 و پتانسیل استراحت شامل مراحله 3 می‌باشد.
پس از پتانسیل عمل غشا نسبت به هر دو یون سدیم و پتاسیم نفوذناپذیر می‌شود . در این مرحله یون‌های سدیم و پتاسیم توسط کانال‌ها منتقل نمی‌شوند و تبادل یون‌ها تنها توسط پمپ سدیم- پتاسیم انجام می‌گیرد.
غشاء در تمامی مراحل پتانسیل عمل و آرامش نسبت به پتاسیم نفوذ‌پذیر است و نسبت به سدیم نفوذپذیری بسیار ناچیزتری دارد. اصولا نشت و عبور یون از غشا بسیار کم انجام می‌شود؛ به جززمان بعد از پتانسیل عمل که غشا کلاً به یونها نفوذناپذیر است، (یون‌ها فقط از طریق نشت ازعرض غشاء رد می‌شوند نه از طریق کانال‌)‌
تنها در زمان پتانسیل عمل یعنی زمانی که کانالهای سدیم باز می‌شوند غشا به سدیم .اجازه ورود در مقادیر بالا را می دهد و نفوذ‌ناپذیری‌اش به سدیم خیلی زیاد می‌شود.
پتانسیل آرامش (داخل غشا منفی و بیرون آن مثبت) در تمام سلول‌ها، چه عصبی چه غیرعصبی وجود دارد ولی پتانسیل عمل که نشانه‌ی تحریک پذیری است ویژگی سلولهای عصبی است و در همه سلولها دیده نمی‌شود.
منظور از شیب غلظت تفاوت غلظت و تراکم است و معمولاٌ از تراکم بیش‌تر به کمتر در نظر گرفته می‌شود. مثلاً «شیب غلظت سدیم از خارج به داخل است» یعنی غلظت سدیم در خارج بیش تر است و در داخل کمتر.
در منحنی پتانسیل غشا، بخش بالا روی منحنی که معرف باز شدن کانال‌های سدیمی‌است، مرحله‌ای از پتانسیل عمل (دپلاریزاسیون) را نشان می‌دهد و بخش پایین رو منحنی که معرف بازشدن کانال‌های پتاسیمی‌است مرحله بازگشت به حالت اولیه (رپلاریزاسیون) را نشان می‌دهد.
نحوه‌ی انتقال سدیم و پتاسیمی‌که توسط پمپ در زمان استراحت جابجا می‌شوند چون با مصرف انرژی (ATP) و در خلاف شیب غلظتشان می‌باشد، انتقال فعال نامیده می‌شود. ولی نحوه‌ی انتقال سدیم و پتاسیم انتقالی در زمان پتانسیل عمل چون توسط کانال و بدون مصرف انرژی و در جهت شیب غلظتشان حرکت می‌کنند انتشار می‌باشد.
ویژگی‌های پتانسیل آرامش: 1) کانالهای سدیم  بسته و کانالهای پتاسیم باز هستند. 2) پمپ سدیم ـ پتاسیم فعال است. 3) غشا به سدیم نفوذپذیری کمتری از پتاسیم دارد.
پایان پتانسیل عمل زمانی است که کانال پتاسیم بسته می‌شود .
پمپ سدیم ـ پتاسیم در غشای همه‌ی سلول‌ها وجود دارد و باعث ایجاد پتانسیل آرامش در تمام سلول‌ها می‌شود.
تحریک پذیری
تحریک پذیری از ویژگیهای هر سلول زنده است، اما نورونها این خاصیت را بهتر نشان می‌دهند . به عاملی که باعث تحریک می‌شود محرک می‌گویند. محرک ممکن است الکتریسته ، تغییر دما ، نور ، مواد شیمیایی ، ضربه، فشار و یا صدا باشد. برای آنکه محرکی بتواند نورون را تحریک کند. نباید شدت آن از حد معینی کمتر باشد. این حد معین از شدت تحریک را شدت آستانه می‌گویند.
هدایت و انتقال پیام عصبی
محل ارتباط دو نورون ، یا نورون و سلول ماهیچه‌ای را سیناپس می گویند. در محل سیناپسها ، پایانه‌های آکسون به دندریتها ، به جسم سلولی نورون دیگر و یا به سلول ماهیچه‌ای نچسبده‌اند بلکه فضای کوچکی به نام فضای سیناپسی در میان آنها وجود دارد. منظور از انتقال پیام عصبی ، انتقال پیام در محل سیناپسهاست. انتقال پیام عصبی با واسطه مواد شیمیایی مخصوص صورت می‌گیرد.
همایه یا سیناپس یک ساختار زیستی در پایانه آکسون‌ها است که از راه آن یک سلول عصبی پیام خود را به دندریت یک نورون دیگر یا یاخته ماهیچه‌ای یا یک غده می‌فرستد.
اگرچه تعداد بسیار زیادی سیناپس در مغز انسان وجود دارد، آنها می توانند در دو نوع دسته بندی شوند: الکتریکی و شیمیایی
۱۱ دی ۹۳ ، ۰۹:۵۳ ۱ نظر

زنگ تفریح: مصاحبه ی حاج آقا سلیمی!

محمدجواد سلیمی فرزند محافظ امام خمینی (ره1)

چرا اینجوری به این مطلب نگاه می کنید! این مطلب یه زنگ تفریحه، هنوزم هر جزوه ای بخواید در سمت چپ سایت موجوده ها!

این مطلب را گذاشتم چون تا این لحظه نمی دونستم حاج آقامون فرزند محافظ امام خمینی بوده اند، می تونید عکس و مصاحبه ی ایشون را در ادامه ببینید

ادامه مطلب...
۱۰ دی ۹۳ ، ۲۱:۱۶ ۹ نظر

جلسه ی بیستم فیزیک (نور-20)

چشم از چه قسمت هایی تشکیل شده است؟

در مرحله ی اول ورود نور به چشم، نور از داخل قرنیه ی شفاف عبور کرده و مقداری همگرا می شود، در ادامه ی مسیر نور از سوراخ مردمک (به مانند سوراخ اتاق تاریک) عبور کرده و پس از عبور از عدسی مقدار دیگری نیز همگرا می شود.

*نکته: قدرت همگرایی قرنیه بیش از قدرت همگرایی عدسی است.

می توانیم مجموع عدسی و قرنیه در کنار هم را یک عدسی محدب در نظر بگیریم. از این موضوع می توان نتیجه گرفت تصویری که روی شبکیه می افتد حقیقی و وارون است و مستقیم کردن تصویر توسط مغز انجام می شود.

عیوب چشم:

الف.نزدیک بین: در نزدیک بینی یکی از این دو اتفاق می افتد:

1.در حالت معمول همگرایی عدسی خیلی زیاد است. (چاق)

2.طول چشم بزرگتر از حد معمول است و حتی اگر چشم عدسی چشم به درستی کار بکند تصویر بدرستی روی شبکیه تشکیل نخواهد شد.

ب.دور بین: اجسام دور را خوب می بیند.

در این جا نیز یکی از دو حالت زیر پیش آمده است:

1.در حالت معمول همگرایی عدسی چشم از حالت نرمال کمتر است یعنی خیلی لاغر است.

2.طول چشم کوچکتر از حد معمول است، و تصویر (حتی با فرض درستی عدسی) روی شبکیه تشکیل نمی شود

ج.آستیگماتیسم: در حالت عادی قرنیه و چشم ما کاملا کروی هستند. وقتی این عیب پیش می آید که هر دوی اینها کج و کوله شوند! (در حالت عادی عصب بینایی مورد تابش نور مستقیم قرار ندارد، در افراد آستیگمات این مورد صدق نمی کند و بدلیل همین مشکل در افراد دارای  آستیگماتیسم سردرد شایع است.)

*چاره ی این افراد استفاده از عینک استوانه ای است.

۰۴ دی ۹۳ ، ۲۱:۴۳ ۱ نظر